ثمینه باغچه بان پژواک امید برای خردسالان ناشنوا و نیازمند

ثمینه باغچه بان پژواک امید برای خردسالان ناشنوا و نیازمند

به گزارش بلک بلاگ، ثمینه باغچه بان، نامی که با عشق، امید و کوشش برای کودکان این سرزمین گره خورده زندگی خویش را وقف آموزش و پرورش کودکان، خصوصاً کودکان ناشنوا و نیازمند کرد.



خبرگزاری مهر، گروه استان ها: ثمینه باغچه بان یکی از چهره های برجسته در زمینه آموزش و پرورش، موسیقی، و نویسندگی در ایران است که خصوصاً در زمینه آموزش خردسالان استثنایی و موسیقی برای خردسالان فعالیتهای قابل ملاحظه ای داشته است. او با تلاشهای فراوان در راه ترویج فرهنگ و هنر، خصوصاً برای نسل جوان و کودکان، گامهای مؤثری برداشت.
وی موسیقیدان، مترجم و از چهره های برجسته در آموزش موسیقی کودک در ایران بود. وی در سال ۱۳۰۶ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش، جبار باغچه بان، از پیشگامان آموزش وپرورش خردسالان ناشنوا در ایران و بنیان گذار اولین مدرسه ناشنوایان در کشور بود و مادر او هم تُرک تبار بود.
ثمینه در نوجوانی بهمراه خانواده در تهران سکونت گزید. تحصیلات خویش را در هنرستان عالی موسیقی تهران به پایان رساند و در زمینه موسیقی، خصوصاً آموزش موسیقی به کودکان، فعالیت گسترده ای داشت.
این بانوی معلم بعد از ازدواج، بهمراه همسرش که او هم اهل فرهنگ و هنر بود، در راه آموزش و پیشرفت سطح فرهنگی خردسالان تلاش فراوانی کرد. او سال ها در هنرستان موسیقی ملی به تدریس پرداخت و شاگردان بسیاری را پرورش داد. علاوه بر فعالیت در زمینه موسیقی، در ترجمه آثار ادبی هم فعالیت داشت و آثاری از نویسندگان مشهور ترک را به فارسی ترجمه کرد.
خاطرات و زندگی پدرش، جبار باغچه بان، را در قالب کتابی به نام با پدرم جبار باغچه بان نگاشت که تصویری نزدیک و صمیمی از زندگی و تلاشهای این آموزگار برجسته عرضه می کند.
کمی بعد، خانواده به شیراز نقل مکان کرد و جبار باغچه بان کودکستان شیراز را تأسیس کرد. ثمینه کودکی اش را در فضای باز و پرانرژی همان کودکستان گذراند؛ جایی که پدرش با تمام ایده آل های آموزشی خود آنرا اداره می کرد.
ثمینه در همین کودکستان رشد کرد؛ کودکستانی با فضای باز که جبار برای اداره ایده آل آن آزادی عمل بیشتری داشت.

کودکستان شیراز پرورش دهنده روح و جسم ثمینه باغچه بان


ثمینه باغچه بان در گفتگو درباب کودکستان خود در شیراز گفته است: برای من که هم اکنون ۸۰ سال از عمرم می گذرد و مدرسه های بسیاری را دیده ام، کودکستان شیراز یکی از برجسته ترین کودکستان هایی بود که به یاد دارم. واقعا کودکستان به تمام معنا بود. ازنظر تربیت حواس، تربیت جسم، تربیت نیروی ذهنی، آداب معاشرت، پرورش شخصیت برای راستگو بودن، صمیمی بودن و دلیر بودن در موارد لازم.
پدرش تاکید می کرد که نباید ترسو یا خجالتی بود، برای اینکه ترس و خجالت مانعی برای پیشرفت هستند. این آموزه ها، اعتمادبه نفس را از همان کودکی در او پرورش دادند.
ثمینه بعد از نوشتن کتاب های درسی ابتدایی، آموزگار آموزگاران ابتدایی شد ته روش تدریس شان هم با محتوای کتاب ها همسو شود. مسئولیت تشکیل کلاس های کارآموزی و کارورزی آموزگاران کلاس اول دبستان در سرتاسر کشور به او واگذار شد.
کتابی هم با «روش کلی» جبار باغچه بان نوشت تا سالهای بعد که سکان آموزش ناشنوایان را بعد از پدر در دست گرفت، ازدواج کرد. مادر دو فرزند شد اما از فعالیت مداوم دست نکشید.
او می گوید ناشنوایان جزئی از زندگی من هستند. با آنها بزرگ شدیم چون از کودکی بهمراه خواهر و برادرم در کلاس های پدر برای ناشنوایان حضور پیدا می کردیم. در جای دیگری می گوید هرکسی ناتوانی هایی دارد. اگر هرکس بخواهد فقط به ناتوانی هایش فکر کند تبدیل می شویم به جامعه ای ناتوان، اما ناتوانی بجای خود، من یک آدمم با توانایی هایی بسیار، نمی توانیم فکر نماییم که ما چه هستیم.
برخی آثار ثمینه باغچه بان «پل چوبی»، «حقوق کودک به زبان اشاره»، «بهره ناشنوایان»، «کتاب اول «، «روش تدریس کتاب اول دبستان» و «جمجمک برگ خزون» هستند.

من نمی گذارم ذهنم خالی باشد


ثمینه باغچه بان بعد از درگذشت پدر در سال ۱۳۴۵، ریاست آموزشگاه و مدیریت فنی جمعیت کر و لال ها را به عهده گرفت.
با این کار حضورش در زمینه آموزش ناشنوایان هم پررنگ تر شد. او لقب مادر ناشنوایان ایران را گرفت. وی در کنار کارهای اجرائی کتاب های مهمی را در این حوزه ترجمه کرد و کلاً نوشتن و ترجمه را رها نکرد. در سال ۱۳۵۰ مدیر عامل و مسئول برگزاری سازمان ملی رفاه ناشنوایان شد. همین طور در سال ۱۳۵۴ مدیر امور بالینی و دوره تربیت شنوایی سنجی و رابط ناشنوایان در دانشگاه ملی (بهشتی کنونی) شد.
باغچه بان در دهه نهم زندگی خود اظهار داشت: من یک معلم ناشنوانایان هستم و به آن افتخار می کنم. اما چیزی که در این سن و سال دور از شاگردانم به من تسلی می دهد شعر و ادبیات فارسی است. به همه سفارش می کنم گنجینه بزرگ شعر و شاعری را از دست ندهند. شعر فارسی آنقدر وزن و قافیه دارد که خود به خود در ذهن بنشیند.
او ادامه می دهد: «من نمی گذارم ذهنم خالی باشد؛ ذهن مثل یک لیوان است که اگر آب در آن نباشد پراز هواست؛ من نمی گذارم ذهنم خالی بماند و در آن شعر می ریزم.


منبع:

0.0 از 5
1404/06/27
12:55:50
7
تگهای خبر: آموزشی , تدریس , فرهنگی , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۳
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها