در گزارش بلك بلاگ مطرح شد؛

مشكل قاچاق كتاب اژدهای هفت سر است

مشكل قاچاق كتاب اژدهای هفت سر است

به گزارش بلك بلاگ مدیر انتشارات معین با اشاره به این كه مشكل قاچاق كتاب، مثل یك اژدهای هفت سر است، می گوید: یكی از اشكالات بزرگ نشر ما این است كه مخاطب به ناشر اعتماد ندارد.



لیما صالح رامسری مدیر انتشارات معین در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره شرایط ناشران و کتابفروشان بعد از شیوع ویروس کرونا اظهار داشت: باتوجه به اوضاعی که پیش آمد و نمایشگاه کتاب تهران برگزار نشد، ناشران تصمیم گرفتند، تخفیفی بهارانه را در پایگاه های اینترنتی خود در نظر بگیرند. هر ناشری هم به فراخور خودش، رقمی از تخفیف را در نظر گرفت؛ بعضی ها ۳۰ درصد، برخی ۴۰ درصد یا برخی هم ۱۰ درصد.
وی اضافه کرد: ما تخفیف خودرا روی ۲۰ درصد در نظر گرفتیم. علت اتخاد تصمیم اعمال تخفیف هم بین ناشران، این بود که یک حرکت آموزشی و تشویقی برای مردم باشد که تلاش کنند، انجام بسیاری از کارها را از دور با بهره گیری از تکنولوژی روز تمرین کنند. یعنی با خود گفتیم، حالا که کرونا آمده و دولت و مسئولان پزشکی کشور همه از مردم خواهش می کنند در خانه بمانند، ما هم نقشی در این قرنطینه خانگی داشته باشیم. در نتیجه بین خودمان گفتیم، حرکتی نماییم که نگاه مردم را هم متوجه کتاب و کتابخوانی کرده باشیم. و چون نمی شد همین گونه و بدون در نظرگرفتن امتیازات ویژه مردم را به خرید کتاب از پایگاه های اینترنتی مان دعوت نماییم، طرح تخفیف بهاری را در نظر گرفتیم. بدین سان هم قرنطینه به هم نمی خورد هم فروش کتاب، متوقف نمی شد. تلاشی هم بود تا نمایشگاه اردیبهشت که برگزار نشد، تا حدی جبران شود.
مدیر انتشارات معین در قسمتی از گفتگو، با اشاره به این که موافق برگزاری مجازی نمایشگاه کتاب نیست، اظهار داشت: اگر بخواهیم بیش از این یعنی همین طرح تخفیف، جلو برویم به همکاران کتابفروش ما لطمه می رسد. تا همین جا هم برخی اعتراض دارند. اما برگزاری نمایشگاه کتاب بطور مجازی، به کسانی که فروشگاه کتاب یا شهر کتاب دارند، لطمه می زند چون اجاره بها، حقوق پرسنل، هزینه آب و برق و … دارند و اگر بخواهیم رویه عدم رعایت حال شان را پیشینه نماییم، به آنها لطمه وارد می آید. نباید یک جا را آباد نماییم و به خاطرش چندجای دیگر را خراب کنیم! ما ناشران با تخفیف بهاری اهتمام کردیم، کاری صورت داده باشیم اما حداقل من، دیگر موافق بیشتر از این نیستم.
صالح رامسری در ادامه گفتگو و در پاسخ به این پرسش که آیا خواسته قبلی اش در خصوص مبارزه مستقیم با قاچاقیان کتاب که در گفتگوهای پیشین با مهر («توقیف مافیای کتاب کار یک ساعت است / لشگر زیراکس چاپ کن هجوم آورده ») و («احتکار کاغذفروش ها برای افزایش قیمت احتمالی روزهای آینده») مطرح کرده بود، با مقابله جدید با دستفروشان برآورده شده، اظهار داشت: راستش باید اذعان کرد که مساله قاچاق کتاب، یک اژدهای هفت سر است و هر سرش را که می زنی، یک سر دیگرش در می آید. برخورد جدی خوب است ولی هر وقت بخواهی شعار عمل کنی یا بطور سطحی به آن نگاه کنی، به مشکل برمی خوری. ما فقط می گوئیم بیایید با قاچاق کتاب مبارزه کنیم! اما باید دید ریشه در کجاست. در گفتگوهای پیشین مان هم گفتم که «چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید / گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست»
چه قدر من درباره این یک صفحه نامه نوشته باشم، خوب است؟ در نهایت مجبور شدم با خود آقای مرادی نیا صحبت کنم که ایشان هم تعجب کرد و اظهار داشت: این که ایرادی ندارد! چرا گفته اند حذفش کنید؟ ایشان سپس اظهار داشت: من ریشه را در وزارت ارشاد می بینم. یعنی شخصاً مشکل را در ممیزی وزارت ارشاد می دانم. من کتاب «قند و نمک» را با جلد گالینگور و کیفیت خوب چاپ کرده ام اما خواننده می رود کتابی را که قاچاقچی با جلد شومیز چاپ کرده می خرد. چرا؟ وقتی سوال می کنم که چرا کتاب مجوزدار و گالینگور من را نمی خری و می روی کتاب بی مجوز قاچاقچی ها را می خری، می گوید «برای این که آن یکی سانسورشده نیست.» در صورتیکه هر دو کتاب، یکی هستند و هیچ فرق محتوایی با یکدیگر ندارند اما مخاطب فکر می کند کتاب بدون مجوز، یعنی کتاب بدون سانسور و کتاب بهتر و صریح تر.
این ناشر در پاسخ به این نکته که شاید مشکل از ذهنیت خود مردم باشد، اظهار داشت: خب، این ذهنیت را چه کسی به وجود آورده است؟ من این مساله را به مدیرکل اداره کتاب وزارت ارشاد هم گفتم. گفتم قسمتی از این ذهنیت را شما وزارت ارشادی ها به وجود می آورید. بگذارید مثالی بزنم! هفته گذشته مجوز کتابی را گرفتم که داستان زندگی ناصرخسرو قبادیانی است. نویسنده این کتاب، از آمریکا راه افتاده و هرجا که ناصرخسرو در سفرنامه اش قدم گذاشته، رفته است؛ مصر، مکه یا هرجای دیگری که این شاعر به آن جا رفته است. برای من قسم می خورد و می گفت وقتی به تاجیکستان رفتم، دو نفر ژاندارم را بطور روزمرد اجیر کردم تا همراهم باشند. اما از جایی به بعد، جلوتر نیامدند. فکر می کنید چرا؟ چون گفتند جلوتر لوله تانک طالبان معلوم است. ما دیگر نمی آییم! من هم کوله ام را برداشتم و تنها به سمت آرامگاه ناصرخسرو رفتم! خب، این نویسنده با این وضعیت و زحمت، رمانی بر طبق زندگی ناصرخسرو، تنها شاعر بزرگ شیعه نوشته است. حالا که وقت مجوزدادن رسیده، ممیز اداره کتاب گفته باید یک صفحه کامل از این کتاب حذف شود. منظورش هم جایی است که مربوط به فقهای درباره بخارا است. همانطور که گفتم ناصرخسرو شیعه بوده و چوب علاقه اش به امام علی (ع) را خورده است. تا جایی که حکم به بددینی اش دادند و خواستند سنگسارش کنند که در نهایت حکمش به تبعید یمگان رسید. آقای ممیز اداره کتاب می گوید این صفحه از کتاب، موجب شبهه درباره قفها می شود! چه قدر من درباره این یک صفحه نامه نوشته باشم، خوب است؟ در نهایت مجبور شدم با خود آقای مرادی نیا صحبت کنم که ایشان هم تعجب کرد و اظهار داشت: این که ایرادی ندارد! چرا گفته اند حذفش کنید؟ خب، اگر من آقای مرادی نیا را پیدا نمی کردم و ایشان هم آن یک صفحه را نمی خواند، چه می شد؟ حالا بعد از این همه زحمت و مرارت، کتاب دارد بدون لطمه چاپ می شود. اما چرا کارهای این کتاب که می شد قبل از عید نوروز منتشر شود و در روزهای قرنطینه همدم مردم باشد تا با زندگی و زمانه سخت یک شاعر شیعه آشنا گردند، باید ۳ ماه عقب بیافتد؟ به خاطر برخورد طالبانی یک ممیز در وزارت ارشاد!
چندی پیش، دوستی از قم با من تماس گرفت و گفت آقای رامسری یک چاپخانه در قم دارد کتاب های شما را بطور غیرمجاز چاپ می کند. چرا کاری نمی کنی؟ صالح رامسری در ادامه اظهار داشت: همین برخوردها و نقل به نقل گفتن شان بین مردم، موجب می شود در خواننده شبهه ایجاد شود. آخر چه طور ممکنست کتابی که ۱۰ بار چاپ شده، برای چاپ یازدهم به مشکل بربخورد و جلویش را بگیرند؟ حالا نوبت قاچاقچیان کتاب می رسد که اتفاقاً شاخک های بسیار تیزی دارند و وقتی می فهمند برای کتابی چنین شرایطی ایجاد شده، بلافاصله قاچاقش کرده و آنرا می فروشند. در نتیجه به سود خودشان می رسند. پس هرکاری بکنی، این اژدهای هفت سر از جای دیگری خودش را نشان میدهد. مدتی قبل، دوستی از قم با من تماس گرفت و گفت آقای رامسری یک چاپخانه در قم دارد کتاب های شما را بطور غیرمجاز چاپ می کند. چرا کاری نمی کنی؟
مدیر انتشارات معین در پاسخ به این پرسش که چاره نهایی ریشه کن کردن قاچاق کتاب از نظرش چیست، اظهار داشت: این مساله باید فرهنگ سازی بشود. برخورد فیزیکی جواب نمی دهد و نمی تواند فرهنگ ساز باشد. اگر قاچاقچی کتاب، باور کند که کارش ظلم به مؤلف، ناشر و دیگران است، دست به این کار نمی زند. اما مشکل از تفکر و باورهاست. هم اکنون، یکی از کتاب های من در وزارت ارشاد مانده و می گویند باید یک فصل اش را حذف کنی! می گویم آقای ممیز، هرجور من این یک فصل را می خوانم، نمی توانم آن برداشتی را که تو کردی، داشته باشم! نکته این جاست که با اسم نویسنده کتاب مشکل دارند. یا در کتاب دیگر ما گفته اند باید اسم اشخاصی که مربوط به زمان شاه بوده اند، حذف شود. در نتیجه نویسنده هم گفت اصلاً نمی خواهم و از چاپ کتابش انصراف داد. من یک سوال مهم مطرح می کنم. ۴۰ سال از انقلاب گذشته و ما باید درگیر این مسائل باشیم؟ یعنی واقعاً مسأله ای مهم تر از چند اسم وجود ندارد؟ که آقای زیباکلام بیاید کتاب رضاشاهِ خودرا خارج از کشور چاپ کند؟ این آقا دارد در دانشگاه تهران، درس جامعه شناسی می دهد. حالا چرا باید کتابش را خارج از ایران چاپ کند؟ یعنی ما هنوز ظرفیت پذیرش خیلی چیزها را نداریم؟ به نظر من، فرهنگ سازی باید از همین جا شروع شود. چون بخش مهمی از مشکل، از این جا ناشی می شود که خواننده ما، به ناشرش اعتماد ندارد.
متأسفانه، خلافکار در جامعه ما احساس امنیت می کند. چرا یک چاپخانه مجوزدار در قم باید قبول کند نسخه قاچاق کتاب من را چاپ کند؟ چون احساس امنیت می کند. چرا احساس امنیت می کند؟ چون نظارتی در کار نیست ایشان سپس اظهار داشت: درباره مشکلات فعلی بازار کتاب، مجموع عوامل هستند که تاثیرگذارند؛ ممیزی، سانسور و … که البته کاری که دارد انجام می شود، اسمش ممیزی نیست. اعمال سلیقه شخصی است. یک دفعه کتابی را جهت بررسی به وزارت ارشاد فرستادم که ۲۴ مورد اشکال به آن وارد کردند. وقتی با نویسنده کتاب پیش مدیرکل اداره کتاب رفتیم، گفتند نه. این ها اشکال نیستند و کتاب مسأله ای ندارد. این، چه کسی است که دارد از یک نویسنده باسابقه و باتجربه ایراد می گیرد؟ یک کارمند! قسمتی از این مساله به خاطر فشار اقتصادی و درآمد کارمندان است و بخش دیگرش مربوط به بی قانونی. درباره بخش قانونی مساله باید بگویم که متأسفانه، خلافکار در جامعه ما احساس امنیت می کند. چرا یک چاپخانه مجوزدار در قم باید قبول کند نسخه قاچاق کتاب من را چاپ کند؟ چون احساس امنیت می کند. چرا احساس امنیت می کند؟ چون نظارتی در کار نیست. الان، کارگروهی در اتحادیه ناشران تشکیل شده که کارگروه صیانت از حقوق ناشران، مؤلفان و مترجمان نام دارد. مأموران پلیس امنیت هم همراهشان هستند و خیلی کارها کرده اند. چندین انبار پر از کتاب قاچاق و کتاب های دستفروشان را ضبط کرده اند. همه این کتاب های غیرقانونی باید خمیر بشوند. بله باید خمیر بشوند اما چرا از آن زاویه به این مساله نگاه نمی گردد که همه این کتاب هایی که مقرر است خمیر شوند، سرمایه های کشور هستند. حالا این سرمایه ها که می شد در جای درست هزینه شوند، باید خمیر بشوند!
صالح رامسری در آخر اظهار داشت: تنها جمع بندی من، فرهنگ سازی است. تازه افرادی که در حوزه موسیقی کار می کنند، وضعیت بسیار بدتری از ما ناشران دارند. چون آلبوم های موسیقی هم بطور غیرمجاز در سطحی گسترده قاچاق می شوند. فردی از شیراز به من زنگ زده که ما می خواهیم کتاب «درخت انجیر معابد» شما را تبدیل به نسخه صوتی نماییم. یک جاهایی از کتاب، لهجه جنوبی دارد. خواستیم از شما بپرسیم چگونه باید این جاهای کتاب را بخوانیم! می گویم آیا از خانواده نویسنده کتاب (احمد محمود) اجازه گرفته اید؟ می گویند نه. می گویم از من ناشر که چاپش کرده ام اجازه گرفته اید؟ می گویند نه. می گویم از وزارت ارشاد شهرتان اجازه گرفته اید؟ می گویند نه. می گویم پس چرا می خواهید این کار را انجام بدهید؟ می گویند تازه باید از ما متشکر هم باشید! خب مشکل همین نوع تفکر است. آن فرد فکر می کند دارد خدمت می کند. در صورتیکه دارد خیانت می کند. ببینید، پدر و مادر من و شما زحمت کشیده اند تا بعد از درگذشت شان، سرمایه و ماترکی باقی بماند تا من و شما زندگی نماییم. احمد محمود برای فرزندانش نه باغ خریده نه مغازه نه ماشین. بلکه خودش را وقف نویسندگی کرده و خودش و خانواده اش را از خوشی ها محروم کرده است. فرزند و خانواده این اقای احمد محمود، چشمشان به ماترک همین پدر یعنی نویسندگی و حق التالیف کتاب های اوست که من ناشر باید بپردازم. خب وقتی وجدانِ جامعه و وجدان آن قاچاقچی کتاب بیدار باشد، و وقتی آن فرهنگ سازی انجام شده باشد، ما دیگر نباید نگران قاچاق کتاب این نویسنده یا آن نویسنده و این ناشر و آن ناشر باشیم!


منبع:

1399/03/10
22:50:11
5.0 / 5
2697
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۱