به بهانه سالروز درگذشت عباس كیارستمی،

از یك پرونده همیشه باز تا نامه های كیارستمی

از یك پرونده همیشه باز تا نامه های كیارستمی

بلك بلاگ: چهار سال است كه وقتی روزهای تابستان شروع می شوند نام عباس كیارستمی یك دفعه بیشتر از سال های قبل برای دوستدارانش و علاقه مندان به سینما تكرار می شود؛ آن هم در روزی كه او بعد از چند ماهِ پرخبر و پرحاشیه رخت از این دیار بست و رفت.


به گزارش بلک بلاگ به نقل از ایسنا، هنرمندان نامدار زیادی در ایران هستند که در سالروز تولد یا بیشتر درگذشتشان به نحوی از آنها یاد می شود و خاطرات یا اسم و رسمشان به واسطه آثاری که به جا گذاشته اند بازخوانی می شود، اما بعضی ها نه فقط بخاطر وجه آرتیستیک بلکه بخاطر یک اتفاق، همیشه استثنا باقی می مانند؛ مثل عباس کیارستمی که پرونده پزشکی او و پیگیری هایی که پسرش برای اطلاع از جزئیات آن انجام داد تا مدت ها پس از مرگ این سینماگر مشهور در صدر اخبار بود و کم تر موردی را می توان پیدا کرد که با عنوان خطای پزشکی آنقدر سر و صدا به پا کرده باشد.
آن روزها یعنی تا ماه ها پس از ۱۴ تیر ۱۳۹۵ که خبر درگذشت عباس کیارستمی انتشار یافت، شکایت از پزشک و هر کسی که در روند درمان این کارگردان سینما قصوری داشته سوژه داغ رسانه ها بود و با هر اظهارنظری از جانب قاضی و مسئول پزشکی قانونی و وزیر بهداشت، واکنشی هم از فرزند عباس کیارستمی (بهمن) منتشر می شد که خیلی جدی در این چند سال، پیگیر پرونده پزشکی پدرش بود تا به قول خودش" به ابتدایی ترین حقش بعنوان یک فرزند که همان دسترسی به یک گزارش رسمی و قابل استناد از روند درمان و خطاهای رخ داده شده، برسد» که البته این اتفاق هیچ وقت آنطور که مدنظر او بود، نیفتاد و حتی آخرین پیگیری اش که مربوط به روزهای اول زمان حضور سعید نمکی، وزیر بهداشت فعلی در وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی هم بود به نتیحه نرسید.
بهمن کیارستمی سال قبل به ایسنا اظهار داشته بود: من انتظاری از شخص یا نهادی نداشتم و ندارم ولی باید دقت کنیم که بی نتیجه ماندن این پرونده اثراتی دارد که در جای خود قابل تامل اند. ما از تمام ظرفیت های قانونی و حقوقی ممکن و حتی بیشتر از آن استفاده کردیم و در نهایت پاسخی که از مراجع قانونی شنیدیم این بود که آن چه در روند درمان گذشته محرمانه است و بررسی این پرونده ی عریض و طویل در تعیین مبلغ دیه توسط پزشکی قانونی و مجازات پزشک خاطی بر مبنای نظر نظام پزشکی خلاصه می شود. در واقع سازمان های نظام پزشکی و پزشکی قانونی توانایی شان را در عدم پاسخ گویی به رخ کشیدند و یادآور شدند که جایگاه شان بلامنازع است. تاثیر این قدرت نمایی را حالا در تماس هایی می بینم که هر از چندی با من گرفته می شود؛ کسانی که شبهه ی وقوع خطای پزشکی دارند و قصد طرح شکایت داشته اند اما با آن چه در پرونده پزشکی کیارستمی رخ داده از طرح شکایت منصرف شده اند؛ خلاصه حرفشان هم این است که: "او که کیارستمی بود و شمایی که آن قدر پیگیری کردید و این قدر حمایت شدید، چنین نتیجه ای گرفتید… پس ما چرا وقت مان را تلف نماییم و طرح شکایت کنیم؟ "
این مستندساز تاکید کرده بود: ما نباید خودمان را گول بزنیم و فکر نماییم این پرونده نتایجی داشته و مثلاً سبب ایجاد آگاهی یا حساسیت شده. واقعیت این است که پرونده پزشکی عباس کیارستمی و پیگیری سه ساله ما (در سال ۹۸) هیچ نتیجه ای نداشته، چون در نهایت حتی یک جمله بعنوان گزارش رسمی عرضه نشد. این درحالی است که سال قبل (۱۳۹۷)، سخنگوی وزارت بهداشت گفت، طبق قوانین و اصول اخلاقی مختلف تمام اطلاعات درمانی و اقدامات انجام شده باید به اطلاع خانواده فرد بیمار و وکیل او برسد. وقتی وزیر بهداشت تغییر نمود از وزیر تازه خواستم تا پرونده پزشکی پدرم را در اختیارم بگذارد. طبعاً او پاسخی نداد، اما پاسخ مدیر روابط عمومی وزارت بهداشت این بود: "اگر کشور در و پیکری داشت به نیابت از جامعه پزشکی و افکار عمومی صدمه دیده از شما شکایت می کردم."
اما بجز این پرونده پزشکی باز، این روزها اتفاقی دیگر هم نام عباس کیارستمی را در خبرها زنده کرد؛ خبر انتشار کتاب نامه های این فیلمساز به همسرش که البته آن هم حاشیه ساز شد.
به تازگی کتابی ۸۴ صفحه ای به نام «من خانه م» که پاره نامه هایی از عباس کیارستمی است منتشر گردید. در اینباره بهمن کیارستمی در متنی که به مبحث این نامه ها و دلیل انتشار آنها اشاره کرده و نوشته است:
«در دادگاه نشسته ام و خون خونم را می خورد. تلاش کرده بودم که درگیر دعواهای حقوقی بر سر مالکیت آثار پدرم نشوم و دور بایستم، ولی بالاخره برای من هم احضاریه آمده و ساعت هشت بامداد در اتاق قاضی نشسته ام و او دارد با دقت پرونده را می خواند. منتظرم تا نگاهش را از روی پوشه قطور بردارد تا اظهارات کتبی ام را که روی دو صفحه کاغذ A۴ نوشته ام روی میزش بگذارم و بزنم به چاک، اما غافلگیرم می کند و همانطور که چشمش روی پرونده است با لهجه ی مازندرانی می گوید «هنرمندها و ورزشکارها باید الگوی جامعه باشند، ولی از قرار معلوم پدر شما....» جمله اش را نیمه کاره می گذارد و باز به خواندن پرونده ادامه می دهد. می پرسم: «پدر من چی آقای قاضی؟» چند خط دیگر می خواند و ادامه می دهد«انگار اهمیت چندانی برای خانه و خانواده قائل نبوده...». صبحِ اول بامداد است و فَکَم درست کار نمی کند و جمله سازی ام نمی آید. می گویم « چرا بوده» از بالای عینکش طوری نگاه می کند که یعنی ادامه بده. می گویم «مدارک و مستنداتش هست، اگه اجازه بدین برم بیارمشون.» چیزی نمی گوید و باز به خواندن پرونده ادامه می دهد و من فکر می کنم پوشه هایی که رویشان با ماژیک نوشته ام «نامه های لندن»، «اخوت»، «یادداشت های یخچال» کجا هستند و چقدر طول میکشد تا بروم و بیارمشان. قاضی که هنوز سرش روی پرونده است دستش را دراز می کند و کاغذها را از من می گیرد: « امضا، اثر انگشت». امضا می کنم اثر انگشت می گذارم. می گوید «به سلامت».
کیارستمی بعد از توضیح درباره محتوای نامه ها و یادآوری خاطراتی از زندگی خانوادگی خود نوشته است: « اما اصلاً دلیل انتشار این نامه ها و یادداشت ها و عکس ها چیست؟ شاید اگر جلسه دادگاه به جای هشت صبح، ساعت چهار بعدازظهر برگزار می شد و من از پسِ توضیح اهمیت خانه و خانواده در نگاه آن متوفی که پرونده ی قطورش هنوز روی میز قاضی است برمی آمدم، به صرافت عرضه و انتشار این مستندات نمی افتادم، ولی حالا می دانم که در جلسه ی بعدی دادگاه دستم برای دفاع از او پر است.»
و حالا انتشار این کتاب خود بهانه ای برای بروز اختلاف میان دو فرزند کیارستمی (احمد و بهمن) شده چون که احمد کیارستمی بنا به آنچه در صفحه شخصی خود در اینستاگرام منتشر نموده، مجورهای لازم بابت نشر کتاب گرفته نشده و چاپ این کتاب علاوه بر مشکل مجوز، عدم رعایت حریم خصوصی است.
این اظهارنظر تاحدی اختلاف میان دو برادر را بر سر انتشار آثاری از این دست رسانه ای کرد؛ اختلافی که البته بهمن کیارستمی آنرا «اختلاف نظر»، «تضارب آرا» و البته بیشتر فرهنگی می داند که به علت زندگی آنها در دو کشور با دو فرهنگ مختلف مانع از انجام یا پیگیری مشترک کارها می شود. بنابراین او اعتقاد دارد یک بنیاد کارامد با حضور موثر وارثان می تواند بسیاری از این مسائل را برطرف کند.
با این وجود «بهمن» تاکید کرده است: «پروین»ی که در این نامه ها پرتره ای زیبا و قدرتمند از او ترسیم شده، هنوز همان قدر زیباو قدرتمند است و اگر لازم بداند می تواند به هر شکل که بخواهد به کتاب معترض شود. او صاحب صداست و می تواند پاسخ بخواهد. اگر او خود لب به اعتراض بگشاید این گفتگو به شکلی درست آغاز خواهد شد.»
عباس کیارستمی، کارگردان «خانه دوست کجاست؟» از اسفند سال ۹۴ تا اوایل اردیبهشت ۹۵ به علت انجام چند عمل جراحی در ناحیه روده در بیمارستان بستری شد و بعد از آن هم چند بار دیگر به بیمارستان مراجعه نمود تا اینکه سرانجام هشتم تیرماه ۹۵ برای تکمیل مراحل درمان به پاریس رفت ولی چند روز بعد (۱۴ تیر) در همان شهر پاریس و در سن ۷۶ سالگی درگذشت و سال جاری چهار سالی می شود که خالق «طعم گیلاس» در بین ما نیست.





منبع:

1399/04/13
12:30:52
5.0 / 5
2487
تگهای خبر: اینستاگرام , حقوقی , رسانه , رمان
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۵