معماری و جستجوی هویت در شهر ؛ پرونده جدید گروه فرهنگ مهر

تمنای هویت از رهگذر معماری، اتمیزه شدن زندگی جمعی تهرانی ها

تمنای هویت از رهگذر معماری، اتمیزه شدن زندگی جمعی تهرانی ها

بلك بلاگ: پرونده جدید خبرگزاری مهر با عنوان معماری و جستجوی هویت در شهر با هدف جستجوی هویت در معماری برای پیوند زدن آن به حوزه فرهنگ آغاز می گردد.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگی- مریم علی بابایی
زندگی اجتماعی در شهرهای ایران از ۳۰ سال پیش تابحال تفاوت های بسیار و گاه باورنكردنی پیدا كرده اند! اگر تهران را بعنوان یك نمونه موردی در نظر بگیریم و نگاهی به دو سه دهه ی پیش در این شهر بیندازیم، خواهیم دید كه خیلی از عادات و كنش های جمعی آن، خواه خودآگاه، خواه ناخودآگاه، یا به كلی فراموش شده و یا به شكل های عجیب و غریبی استحاله شده اند. تهرانی كه پر از محلات كوچك و كوچه و پس كوچه های مملو از برخورد و ارتباط و پر از فضاهای عمومی محلی و خودساخته بود، دیگر به كلی از بین رفته اند و روحیات مبتنی بر تعامل در همبستگی ها و همسایگی های محلی در اتمسفر فرهنگی محلات حدودا ناپدید شده است. امروزه دیگر در مناطق مختلف تهران از «كوچه» و «پس كوچه» در آن معنای زنده و دارای حیاتش خبری نیست و همه آن كوچه های زنده ی قدیم كه مهمترین بستر تعاملات هویت ساز شهری بودند به «معابر» تقلیل پیدا كرده اند؛ «محل عبور»! به عبارتی كوچه و پس كوچه های تهرانِ چند سال پیش، كه پر از عناصری چون خاطره و رویدادهای ارتباطی مشترك بود و هویت های جمعی را رقم می زد، امروز فاقد هرگونه امر مشتركی است و احیانا جز محملی برای جر و بحث های همسایه ها بر سر محل درست و غلط قرار دادن كیسه زباله یا خودروها نیست!
كمتر پیش می آید در این كوچه ها و خیابانها و یا به بیان دقیقتر «معابر» شاهد كنش جمعی و بازیهای كودكان و نوجوانان تهرانی باشیم. كوچه هایی كه حدود ۳۰ سال پیش پر بود از شور و بازی كودكانه و حتی شوق ارتباطات سرخوشانه جوانان. این كوچه ها كه عمومشان شكل های قدیمی خویش را از دست داده اند، امروزه فقط بعنوان «گذرگاه» محل توجه هستند. گذرگاهی كه باید از آن گذشت تا به ورودی خانه ها رسید؛ جایی كه تنها محمل باقی مانده برای ارتباطی امن و برون رفتن از قالب های انزواجویانه است. در حقیقت باید از كوچه ها و محلاتی كه امروزه دیگر به واسطه ساخت وسازهای گسترده و تولید پیكره های آپارتمانی غول آسا اثری از آنها باقی نمانده، گذر كرد و خویش را به خانه رساند و آرام گرفت! باید از كوچه ها و خیابان هایی كه دیگر مهیای تولید فضای عمومی نیستند، بعنوان بسترهای نافی ارتباطات فرار كرد و به خانه ها، بعنوان تنها جایگاهی كه امید ارتباطات در آن وجود دارد، پناه برد. شهر تهران در طول تاریخ خود هیچگاه تا این اندازه مُعارض با آدمیان – كه امروز به «عابران» فروكاسته شده اند - نبوده است و فضاهای ارتباطی هویت ساز را از بین نبرده است. مردمانی كه ارتباطاتشان هویت محلات و شهرها را تولید كرده است، حالا در مقام كسانی كه صرفا در زیر سقف های منفرد، جداافتاده و تكه تكه این شهر جمع شده و سكنی گزیده اند نه توان برساختن هویت خویشتن را از رهگذر ارتباطات اجتماعی و فرهنگی دارند و نه قادر به هویت بخشی به حیات جمعی و عمومی شهر هستند. تهران دو تا سه دهه پیش، اصلا اینطور نبود، شهری پر از ارتباط، تجمع، گفت وگو و تعاملات هویت ساز بود. عابرانش واجد كنش های زنده و زوایای اجتماعی و فرهنگی بودند و نه خیابان هایش تا این حد در تسخیر ماشین های آهنی نافی تعامل بود و نه محلاتش بواسطه حضور قاطع دیوارهای ستبر سیمانی تا این حد نافی ارتباط انسانی شده بود. همه اینها یك چیز را از بین بود: «فرایندهای هویت سازی جمعی در قالب فرهنگ روزمره شهری»
اگر چه امكان دارد توصیفات فوق سیاه نمایی به نظر برسد، ولی وقتی ابعاد مختلف اتمیزه شدن سوژه های شهری در زندگی جمعی امروز تهرانی ها را به صورت دقیق رصد نماییم، كم و بیش با این تیرگی در ارتباطات جمعی حیات روزمره همراه خواهیم شد. با اینكه اتمیزه شدن افراد در یك حیات جمعی را می توان به عوامل مختلفی همچون عوامل سیاسی و اقتصادی و حتی روانشناختی نسبت داد، اما نباید عوامل مادی شكل دهنده به فرم های كنش های جمعی را كه در قالب برنامه های مدرنیزاسیونی و معماریهای جدید شهری به آدمیان تحمیل شدند، نادیده گرفت. تهران در موج جدید ساخت وسازهایی كه بعد از جنگ هشت ساله به آن تن داد، فضاهای تعاملات و ارتباطات جمعی را در خود رفته رفته محدود و محدودتر كرد؛ محدودیتی كه روز به روز به فقدان اشتراكات تعاملی و هویت ساز دامن زد و امیدها و آرزوها را برای ساخت آینده ای اجتماعی در یك حیات جمعی به حداقل رساند؛ همه اینها در بسط فردیت و اتمیزه شدن در جامعه شهری ایرانی به شدت دخیل بود و سبب شد هر كسی خویش را به صورت منفرد و جدا از جمعیت محلی و شهری در نظر بگیرد و تلاش كند در دل این جمعیتِ اغیار، گلیم خویش را از آب بیرون بكشد و روز به روز در خویش و خانه خویشتن فرو برود. آری وقتی از تاثیرات معماری در فرهنگ و هویت سخن می گوییم، نمی توان از این فرایند تیره و سیاه نمایانه چشم پوشید.
از سوی دیگر همینطور وقتی بخواهیم نسبت معماری با هویت را به روشی انتقادی مورد سنجش قرار دهیم، ناگزیریم به بعد دیگری از حوزه معماری هم توجه كنیم؛ چون مسئله فقط این نیست كه معماری شهری چه كاری با هویت شهروندان حاضر در شهر می كند، مسئله دوم و شاید هم اساسی تر این است كه هویت خودِ معماری موجود بعنوان رشته ای قائم به خود كه نیازمند هویت یابی بر اساس عناصر جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و بومی در افق های حیات جمعی مردمان یك سرزمین است، چیست؟ بنابراین در كنار بررسی اینكه آثار معماریهای موجود در شهرها و محیط های اجتماعی – خواه واجد هویت بومی، خواه فاقد آن - با هویت حیات جمعی و زندگی شهروندان چه می كنند، باید بررسی كرد كه معماری حاكم بر این شهرها، فارغ از تاثیراتشان بر هویت مردم، دارای چه هویت و شناسنامه ای است؟ از كجا آمده؟ اینجا چه می كند؟ و به كجا خواهد رفت؟
به عبارت دیگر، اگر پرسش بنیادین در این زمینه برایمان این باشد كه اساسا «ماچه نوع هویتی را در پشت این شكل از معماری جستجو می نماییم و چه نوع هویتی را باید جستجو كنیم؟» به دو شیوه می توان به این پرسش پاسخ داد؛ نخست اینكه ما چه ماهیت و هویتی را برای حوزه معماری ایرانی جستجو می كنیم؛ و دوم اینكه این معماری بعنوان یك هنر-صنعت چه هویتی را برای شهرها و شهروندان ما رقم خواهد زد! این دو وجه كه ما در اینجا تلاش می نماییم از هم تفكیكشان نماییم و هر یك را به صورت مجزا مورد بازاندیشی قرار دهیم، در زندگی عادی و عینی كاملا به یكدیگر وابسته و همبسته هستند. به این معنا كه بر اساس نوع هویتی كه عرصه معماری بعنوان رشته ای قائم به خود اتخاذ می كند، هویت شهری و انسانی در شهرها تا حد زیادی دستخوش تغییر قرار می گیرد. اگر این هویتِ در خود، به انسجام و تناسب منطقی در بستر تاریخ خویش نائل شود، به احتمال قریب به یقین از نظر هویت سازی برای حیات بومی شهروندان هم بروزی منطقی و متناسب خواهد داشت و البته برعكس.
به هر حال، به نظر می آید كه جستجوی هویت در معماری برای پیوند زدن آن به حوزه فرهنگ كاری ضروری می باشد و پرونده جدید خبرگزاری مهر با عنوان «معماری و جستجوی هویت در شهر» با این هدف كار خویش را آغاز خواهد نمود. این پرونده به هیچ وجه به بحث های تخصصی و محض معماری از یك سو، و مباحث روانشناختی در رابطه با هویت نخواهد پرداخت، بلكه با نگاهی بین رشته ای به بازاندیشی در مورد معماری این روزهای شهرهای بزرگ و صدمه های فرهنگی و هویتی آن خواهد پرداخت و از این رو به جز معماری و روانشناسی اجتماعی به احتمال زیاد پای خیلی از حوزه ها و علوم همچون تاریخ، جغرافیا، انسان شناسی، جامعه شناسی، علوم در رابطه با محیط زیست و... را به میان خواهد آورد.
گذشته از این معارف و حوزه های متعدد، مسئله این پرونده بیش از هر چیز، بررسی یك «تمنا»ست؛ «تمنای هویت از رهگذر معماری»! توضیح آنكه ورود مدرنیزاسیون به ایران و بسط و گسترش امكانات مادی حیات جدید و معماری مدرن در تهران و دیگر شهرهای مدرن شده ایرانی نشان دهنده ی یك تمنا برای كسب هویتی جدید است. بخصوص معماری تهران، بعنوان سرنمون و الگوی كنونی دیگر شهرهای ایران در حوزه معماری، از همان ابتدا، یعنی در دوره قاجار بر اساس نوعی هویت یابی جدید صورت گرفت؛ هویت یابی ای كه تا حد بسیار زیادی تقلیدی بود. به عبارت دیگر وقتی شاهان قاجار تلاش كردند تهران را شبیه شهرهای فرنگی مورد علاقه شان دربیاورند، در حقیقت قصدشان این بود كه شهری با هویت جدید بنا كنند و آنچه جالب توجه بوده، این حقیقت است كه هنوز هم كه هنوز است، پس از حدود ۲۰۰ سال این تمنا، جستجو و كسب هویت جدید برای تهران، آخر نیافته و همچنان ادامه دارد. تهران و به تبع حدودا همه دیگر شهرهای بزرگ ایران همه چیز دارند، جز هویتی یگانه و متمایز در حوزه معماری جدید! این مسئله در پرونده «معماری و جستجوی هویت در شهر» بیش از هر چیز دنبال خواهد شد.

5.0 از 5
1397/06/07
13:35:52
4104
تگهای خبر: فرهنگی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۵ بعلاوه ۳