شعر نوجوان نان ندارد سیاستگذاران کمر به کشتن هویت نوجوان بسته اند

شعر نوجوان نان ندارد سیاستگذاران کمر به کشتن هویت نوجوان بسته اند

به گزارش بلک بلاگ، پنجمین نشست تخصصی ادبیات کودک و نوجوان با مبحث ناشر و شاعر با حضور تعدادی از شاعران و ناشران کودک و نوجوان در سالن صفارزاده حوزه هنری برگزار گردید.



به گزارش بلک بلاگ به نقل از مهر، پنجمین نشست تخصصی ادبیات کودک و نوجوان با موضوع «ناشر و شاعر» عصر سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار گردید.
مصطفی رحماندوست، حسین تولایی، هادی خورشاهیان، زهرا موسوی، مریم زرنشان، قدرت الله نیکبخت (مدیر انتشارات قو)، مهرداد محبت پناه (مدیر بازرگانی انتشارات مدرسه) و اصلان مشهدی (کارشناس منابع نهاد کتابخانه های عمومی کشور) در این نشست حضور داشتند و در رابطه با نسبت شاعران کودک و نوجوان با ناشران و همین طور چالش های این حوزه صحبت کردند.
در ابتدای این جلسه سورنا جوکار شاعر و دبیر این جلسه، اظهار داشت: این نشست ها در شرایطی آغاز شد که ما بنا داشتیم فارغ از شعارها و حرف های معمول، قدری لایه های زیرین شعر کودک و نوجوان را ورق بزنیم و ببینیم در این راه چه بر ما گذشته است. کمتر پیش آمده جلساتی در رابطه با شعر کودک و نوجوان، تنها با موضوع صدمه شناسی آن، برگزار گردد. در این زمان گفتگوهای زیادی در رابطه با موضوعات مختلف داشتیم که یکی از آنها این موضوع «ناشر و شاعر» است؛ دو گروهی که از هم گله دارند ولی با همه اختلاف نظرها و گلایه ها، رابطه ای دوستانه ای هم با یگدیگر دارند. در این جلسه بیشتر شنوای حرف های این دو گروه هستیم تا نظر آنها را در رابطه با این رابطه و کمکاری ها و کوتاهی ها و مشکلات بشنویم.

شرایط نشر، تابع شرایط اقتصادی است


اولین کارشناس این نشست مصطفی رحماندوست شاعر پیشکسوت کودک و نوجوان بود که در رابطه با موضوع این جلسه، اظهار داشت: این جنگ همیشه بوده و امروز از همیشه داغ تر است. شاعران می گویند ما در انتشاراتی ها پشتیبان نداریم و اگر داشتیم، کتاب هایمان در وضعیت بهتری چاپ می شد. ناشران هم می گویند ما یا باید پول بیاوریم یا از اعتبار و آبرویمان خرج نماییم. این مشکلات هم در نشرهای خصوصی وجود دارد و هم در نشرهای دولتی؛ با این توضیح که در نشرهای دولتی ملاک ها و مسایل دیگری هم مطرح هستند.
رحماندوست اضافه کرد: من با ناشری خصوصی برخورد کردم که می گفت فلان شاعر اسمش می فروشد. این اسمش می فروشد نه شعر است نه هنر است. همین طور با شاعران زیادی برخورد کردم که نه اسم خوبی داشتند، نه رسم خوبی؛ یعنی نه تجربه ای داشتند و نه شعر خوبی می نوشتند. در این شرایط، ناشران تابع وضعیت اقتصادی مملکت هستند. وقتی تابع این وضعیت شدند پارامترهای دیگری وارد کار می شود که معادلات را عوض می کند.
وی در رابطه با وضعیت نشرهای دولتی در عرصه شعر کودک و نوجوان، اظهار داشت: در این نشرها اوضاع مشکل تر هم هست. یک مدیر تازه می آید و می گوید «این شاعر چه قیافه بدی دارد، همه آثارش را دور بریزیم». یا این که اعلام می کنند «تو به این علت منفور و محکوم هستی؛ به ما چه که چهل سال کار کرده ای؟». همه ما با این جور چیزها برخورد کرده ایم. این احمقانه ترین بخش صنعت نشر است که یک مسئول حراست فلان اداره که حتی دیپلم هم ندارد، مسئول نشر می شود و می گوید فلانی نباید کتاب چاپ کند.
در ادامه قدرت الله نیکبخت مدیر انتشارات قو به عنوان یکی از نمایندگان ناشران در این جلسه، اظهار داشت: البته من ناشر بزرگی نیستم و شاید بهتر بود ناشر خصوصی بزرگ تری هم در این جلسه شرکت می کرد. از طرفی شاید من در این نشست همان طرفی باید بنشینم که دوستان شاعر نشسته اند؛ یعنی من خودم را بیشتر در سمت شاعران می بینم.
نیکبخت با اشاره به صحبت های مصطفی رحماندوست، اظهار داشت: باید پذیرفت که وضعیت اقتصادی در عملکرد ناشران کودک و نوجوان اثر دارد. من قبل از این هم گفته ام که ناشر قبل از آنکه ناشر باشد، تاجر است. تنها دلیلی که آنرا در ردیف کار فرهنگی قرار می دهند این است که در عرصه فرهنگ کار می کند. با این همه، چیزی که تولید می کند، تابع مشکلات اقتصادی است.

شعر کودک و نوجوان پس از انقلاب رشد بی سابقه ای داشته است


وی اضافه کرد: نباید فراموش نماییم که شعر، پس از انقلاب، در همه عرصه ها یک رشد چشم گیری داشته است. ما تعداد زیادی شاعر کودک داریم، تعداد زیادی شاعر خردسال داریم، تعداد زیادی شاعر نوجوان داریم. شاعران بزرگی پس از انقلاب به حوزه شعر کودک و نوجوان آمده اند و کارهای بسیار خوبی هم عرضه نموده اند. این رشد بی سابقه بوده است و غیرقابل انکار. اما من فکر می کنم شعر کودک و نوجوان پس از مدتی گرفتار رکود شد و ما امروز باید علت این رکود را صدمه شناسی نماییم.
مدیر انتشارات قو، اظهار داشت: بااینکه معتقدم بحث اقتصادی خیلی مهم می باشد، اما اگر کمی به گذشته برگردیم، نکات ظریفی وجود دارد که توجه به آن می تواند راهگشا باشد. اول انقلاب جامعه ما به شکلی یک جامعه روستایی بود و جمعیت هم جمعیت کمی بود. وقتی که شاعر شعر می گفت، شعرش با افق دید و تجربه بچه ها خیلی تفاوت نداشت. بطورمثال اگر کسی از زیبایی های روستا می گفت، برای مخاطب قابل درک بود؛ چون که بخش زیادی از جامعه ما تجربه زندگی روستایی داشتند. همین طور اگر بسیاری از شاعران در رابطه با جنگ سرودند و مورد استقبال قرار گرفت، به خاطر تجربه ملموسی بود که بچه ها از جنگ داشتند. بدین سبب ارتباط بین شاعر و مخاطب، یک ارتباط دوطرفه بود.
وی اضافه کرد: برخی از شاعرانی که آن دوره موافق را تجربه کردند، هنوز هم هستند و شعر می نویسند ولی شاعر روز گذشته ما خودش را با نوجوان و دغدغه های امروزی او، همراه و به روز نکرده است. اگر شعر می گوید، درحال و هوای بچه های امروز نمی نویسد. شاعر باید خودش را به روز کند. آقای شاعر! نمی خواهد امروز را بفهمی، ولی حداقل دیروزت را وارد دنیای امروز بچه ها نکن، وگرنه او نمی تواند با شعرت ارتباط برقرار کند.
نیکبخت با یاد از «کانون شعر و قصه آموزش وپرورش در دهه شصت و هفتاد»، اظهار داشت: آن سال ها ما کانونی در آموزش وپرورش به وجود آورده بودیم که یکی از وظایف آن استعدادیابی دانش آموزان بود. بچه هایی را که استعداد شعر و قصه داشتند شناسایی می کردیم و برایشان کلاس و اردو برگزار می کردیم. من با این بچه ها ارتباط تنگاتنگ داشتم و هنوز هم دارم. همان زمان وقتی به مطالعات ادبی این بچه ها دقت می کردم، متوجه می شدم که آنها اصلاً شعر کودک و نوجوان نمی خواندند؛ بلکه شعر بزرگسال می خواندند. بچه های آن دوره منتظر بودند کتاب آقای بهمنی کی منتشر می شود. مطالعه ادبی شان از حسن حسینی و قیصر و منزوی و… بود. این باید بررسی شود که چرا بچه ها، هم در آن دوره و هم در این دوره، دنبال شعر بزرگسال هستند؟ چرا وقتی که من شعر فریدون مشیری را در مدرسه ای می خواندم، حتی در یک مدرسه مذهبی، بچه ها با آن همراهی می کردند؟ یک مرتبه شعر «بی تو مهتاب شبی» را در یک مدرسه خواندم و واکنش شان باورم نمی شد؛ چون که هم معلم ها و هم بچه ها با من همراهی کردند. به شکل خاص در رابطه با همین شعر باید بپرسیم چرا اینطور است؟
این فعال حوزه نشر در جواب سوال خود، اظهار داشت: عشق موضوعی است که همه ما، حتی در کودکی و نوجوانی، تجربه می نماییم. شعر چون یک حس خصوصی و درونی است، کمتر گرفتار سانسور می شود. بدین سبب وقتی روی کاغذ می آید، آن نوجوان هم با آن ارتباط برقرار می کند. اگر بتوانیم این حس ها را در شعرمان تکرار نماییم و دغدغه های نوجوان ها را بیان نماییم، بطور قطع به این شعر هم اقبال نشان می دهند. نوجوان چون بدنبال هویت و فلسفه زندگی است، به این موضوعات هم علاقمند است ولی این موارد در شعرهای ما نیست.

بازار نشر مشکل دارد، ولی باید بازار را برای شعر نوجوان بسازیم


سپس زهرا موسوی، اظهار داشت: من شاعر نوجوان نیستم و شاید چهره مناسبی برای صحبت در رابطه با شعر نوجوان نباشم. حال و هوای من به شعر خردسال نزدیک است و ترجیح دادم به آن سمت بروم. یادم است یکبار با آقای رحماندوست صحبت می کردم که حرف های ایشان در راه ادبی من تأثیر جدی داشت و موجب شد من بسمت شعر نوجوان نروم. ایشان به من گفتند «تو شعر خردسال را خیلی خوب می گویی و بهتر است روی شعر خردسال تمرکز کنی. ضمن این که چون شاعر خردسال هم بسیار کم داریم». همین شد که من به شعر خردسال علاقه پیدا کردم و به شکل تخصصی هم بیشتر روی بازه زمانی صفر تا دو سال، تمرکز کردم. دوست داشتم بدانم می شود برای این گروه سنی ادبیات خلق کرد یا نه؟
موسوی با اعلان اینکه من هم به عنوان ناشر کار کرده ام و هم شاعر بوده ام، بدین سبب دو طرف را درک کرده ام، اضافه کرد: با دوستان ناشر بطورکامل موافقم که مشکلات اقتصادی در وضعیت نشر شعر کودک و نوجوان خیلی مهم می باشد. البته از این طرف هم معتقدم اگر کار شاعر کار خوبی باشد، ناشر تسلیم می شود و کتابش را چاپ می کند. اما کمتر نشری را دیده ام که دنبال کار ویژه و به روز و جدی باشد. متاسفانه ما بیشتر دنباله رو هستیم و ناشران ما اهل ریسک نیستند و نمی خواهند به چیزی دست بزنند. من انتشارات مدرسه کار کردم، انتشارات امیرکبیر کار کردم انتشارات نینوا کار کردم. در نشرهای زیادی این تجربه را داشتم که دنبال کار ویژه و خلاف عادت نبوده اند.
وی اضافه کرد: من برای گروه سنی صفر تا دو بال برای نشر نردبان طرح بردم و خودم و سابقه فعالیتم را هم معرفی کردم، اما ناشر ساختارشکنی نمی نماید. ناشر همیشه می ترسد و به خاطر سرمایه اش، حاضر به همراهی نیست. به ناشر دولتی که اصلاً کار ندارم؛ چون مدیریت آن مدام درحال تغییر است. در نشرهای دولتی یا مدیریت جابجا می شود یا دفتر و دستک مدیر و قابلمه و استکان ها عوض می شوند. تنها چیزی که در نشرهای دولتی به آن اهمیت داده نمی گردد، خود نشر است. ما می گوئیم می خواهیم کار نماییم، می گویند تا حالا جایی کار کرده؟ همان آدم به خارج می رود و ۵ تا کتاب چاپ می کند، تازه می گویند مثل این کتاب ها کار نماییم. ما جسارت کار نو نداریم.
موسوی با اشاره به مشکلات اقتصادی در بازار نشر، اظهار داشت: شما می گوئید بازار مشکل دارد، اما من معتقدم بازار را باید بسازیم. بازار را چگونه ارزیابی می کنند؟ می گویند کتاب های خانم موسوی در فلان نشر فروخته است. خب چرا فروخته است؟ چطوری فروخته است؟ اینها باید بررسی شود. من پیش تر هم گفته ام که نحوه ارائه هر چیزی، نشان دهنده آن محصول است. این اهمیت دارد که ما یک کتاب را چطور ارائه و عرضه می نماییم. شما یک کار خیلی خوب نوشته ای، ولی اگر بازارش را ایجاد نکنی، فروش نمی رود. آن بنگاه اقتصادی که اینجا ناشر است، باید در کنار چهار تا کارشناسش، یک تیم حرفه ای در عرصه توزیع و معرفی کتاب ها هم داشته باشد. در همین وضعیت فعلی که اقتصاد مشکل دارد، کتاب های صفر تا دو سال روی هوا به فروش می رود. چرا؟ این نیازی بوده که به وجود آمده و برایش بازار شکل گرفته است. طرف نان ندارد بخورد ولی می گوید باید برای بچه ام این کتاب را تهیه کنم. در رابطه با شعر نوجوان هم باید همین اتفاق بیفتد اما ناشران حالش را ندارند.
این شاعر اضافه کرد: من قصد جسارت به هیچکدام از دوستان را ندارم، اما ما نه واقعا ناشر هستیم و نه واقعا شاعر هستیم. ما یک سری شعر گوییم، آن طرف هم یکسری بنگاه اقتصادی. وضعیت ما را اصلاً با وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در دنیا مقایسه نکنید. دنیا اتاق فکر دارد و وقتی می خواهد اثری تولید نماید، برای آن از تولید تا توزیع فکر می کند. من یادم است یک زمانی استاد رحماندوست طرحی به نام «زمین و آن چه در آن است» برای نشر مدرسه آوردند و گفتند مهد کودک های ما یکپارچه شود تا اینطور نباشد که هر مهد کودکی هرچه دلش خواست به دست بچه ها بدهد. چون وضعیت مهد کودک های ما افتضاح است. حتی به خودشان این زحمت را نمی دهند که چهار تا کتاب بخرند. آن موقع این پروژه با زحمت خیلی زیادی کار شد؛ از نوشتن قصه ها بگیرید تا چاپ و تصویرگری و غیره. الآن کسی از این طرح خبر دارد؟ کجاست؟ همین هم اکنون آن طرح یک برگ برنده است و می تواند نجات دهنده باشد. احتمالا در انتشارات مدرسه دارد خاک می خورد و مشخص نیست کجاست. در حالی که این گنج را دارند، «یارستان کودکستان» را درست می کنند. یک نفر نیست که بگوید شما از همین گنچ هایی که دارید بهره ببرید و استفاده کنید.

ناشران تقصیری ندارند، خود شاعران نوجوان مقصر هستند!


هادی خورشاهیان شاعر و کارشناس بعدی بود. خورشاهیان اظهار داشت: من در این جلسه حرف دلم را می زنم و معتقدم کم ترین تقصیر متوجه ناشر است. امروزه، نه فقط در شعر نوجوان، بلکه در شعر بزرگسال و رمان هم تیراژ کم است. نویسنده های به نام ما مثل محمود دولت آبادی و رضا امیرخانی هم دیگر نمی نویسند. وقتی یک کتاب ۵ سال در یک نشر می ماند، نویسنده و شاعر چرا ادامه بدهد؟ پس این فقط مختص شعر نوجوان نیست. ناشر زمانی باید کتاب را چاپ کند که چرخه توزیع و فروشش تکمیل شود. به هر حال بنگاه اقتصادی باید کار کند و پول دربیاورد. ناشر دولتی هم همین طور؛ باید با پولی از بیت المال دستش است کتاب خوب چاپ کند، بفروشد و پول دربیاورد. بدین سبب به ناشر دولتی هم نمی توانیم ایراد بگیریم که چرا شعر نوجوان کمتر چاپ می کند. بدین سبب من مقصر اصلی را خود شاعران می دانم.
وی اضافه کرد: یک نوع ادبیات است که وجود دارد و اسمش کتاب است. یک نوع ادبیات برمبنای واقعیت های اجتماعی به وجود می آید؛ مثل الیوت در فلان دوره. یک ادبیات از نوع سوم هم داریم که به اصطلاح آن ادبیات ارزشمندتر است که نه در کتاب های قبل وجود داشته و نه در جامعه است؛ ولی ناگهان «در جستجوی زمان از دست رفته» می آید و برای خودش مخاطب به دست می آورد. یعنی قبلاً چنین ادبیاتی نداشته ایم و مخاطب هم نگفته برای من «در جستجوی زمان از دست رفته» بنویس، ولی آنها نوشته اند و این نوع ادبیات را به وجود آورده اند. ما شاعران نوجوان هم هر وقت به این مرحله رسیدیم، می توانیم مدعی شویم. یعنی ما هم باید ادبیاتی خلق نماییم که مخاطب آنرا بپسندد. ولی واقعیت این است که ما از روی همدیگر شعر می نویسیم. چند نفرمان از روی ناصر کشاورز شعر نوشته ایم؟ هادی خورشاهیان زمانی باید از کمبود مخاطب گله کند که خودش کاری کرده باشد.
خورشاهیان اضافه کرد: من گفتم ناشر بی تقصیر است؛ باید اضافه کنم که نوجوان از ناشر هم بی تقصیرتر است. نوجوان ما امروز بشدت رمان خارجی می خواند. اگر کسی بگوید نوجوان ها به ادبیات و کتاب علاقه ندارند، واقعا حرف بدون پشتوانه و بی اساسی گفته است. نوجوان های ما بشدت رمان خارجی نوجوان می خوانند. پس نوجوان ها به ژانر و رده سنی خودشان علاقمند هستند. البته رمان تألیفی ایرانی هم داریم که خوانده می شود؛ بطورمثال فرهاد حسن زاده هرچه بنویسد، کتاب هایش را می خوانند. حمیدرضا شاه آبادی را می خوانند.
وی اظهار داشت: در سالیان اخیر یک مشکل در شعر کودک و نوجوان به وجود آمد. ناگهان جریانی راه افتاد و ما دیدیم یک عالمه کتاب از ناشران و شاعران خوب آمده که همه آنها در رابطه با جاهای خصوصی بچه ها است! یک دفعه دیدیم شاعران همه مسایل را کنار گذاشتند و دارند در رابطه با جاهای خصوصی بچه ها شعر می گویند. یعنی ما ناگهان همه مسایل و دغدغه ها و مشکلات و نیازهای نوجوان ها را کنار گذاشتیم و از روی یک جریان ترجمه ای، کپی کاری کردیم. این نشان داده است که ما پیشرو نیستیم، دنباله رو هستیم. برای بهبود شعر کودک و نوجوان، باید فکر و ایده داشته باشیم و اینگونه، در هر دوره، سلیقه ای عمل نکنیم. ما از نوجوان ها عقب هستیم و مدام از روی کتاب های هم، شعر می نویسیم.

کتابخانه مدارس خصوصی و دولتی، از کتاب شعر خوب خالی است


مریم زرنشان شاعر کودک و نوجوان، اظهار داشت: طبق تجربه ای که من داشته ام، باید بگویم بچه ها از شعر استقبال می کنند. بارها شده که من تعدادی کتاب شعر برای بچه ها برده ام و وقتی آنها را خوانده اند، تعجب کردند که ما چنین شاعران خوبی هم داریم. پس چرا این کتاب ها و این شاعران به بچه ها معرفی نمی شوند؟ این حلقه مفقوده کجاست؟
زرنشان اضافه کرد: من به کتابخانه مدارس زیادی سر زده ام. در این بازدیدها به این نتیجه رسیدم که وضعیت کتابخانه مدارس اصلاً خوب نیست. شاید فکر کنید مدارسی که در مناطق ثروتمند هستند وضعیت خوبی دارند ولی واقعیت این است که مدارس دولتی از این نظر حتی از مدارس ثروتمند هم بهتر هستند. وقتی به کتابخانه ها می روم، می بینم کتاب هایی از سی سال پیش در آن است. ظاهراً تنها جایی که در این مدارس برای آن هزینه نمی گردد، در کتابخانه بچه ها است. این وضعیت برای من علامت سوال به وجود آورد؛ چرا کتابخانه مدارس چنین وضعی دارند؟ چرا کتاب های خوب و به روز، تهیه نمی شود و به دست بچه ها نمی رسد؟ مقصر ناشر است؟ شاعر است؟ کیست؟
این فعال حوزه کتاب اظهار داشت: از دوستان ناشر سوال دارم؛ چرا کتاب هایی که خوب هستند، تجدید چاپ نمی شوند؟ کتاب هایی که مخاطب دارند ولی از انتشار آنها سال ها گذشته است. چرا این کتاب ها تجدید چاپ نمی شوند؟ اگر این کتاب فروش نمی رود، اصلاً چرا انتشار یافته است؟ اگر کتاب خوب بوده است و چاپ اول آن تمام شده است، چرا تجدید چاپ نمی شود؟ به نظرم اگر ناشران کتاب هایی را که به فروش می روند تجدید چاپ کنند، اتفاق خوب و مهمی رقم می خورد. بچه ها فقر کتابخوانی دارند و کتابخانه هایشان به روز نیست. به نظرم میتوان کتاب را به دست بچه ها رساند و باید این کتاب ها منتشر شوند.

انتشارات مدرسه دولتی نیست!


در ادامه مهرداد محبت پناه، مدیر بازرگانی انتشارات مدرسه، در رابطه با این نشر اظهار داشت: سال هاست که انتشارات مدرسه انتشارات دولتی نیست. این را از این جهت می گویم که ما سال هاست هیچ ردیف بودجه و هیچ کمک و کاغذی، از سمت دولت دریافت نمی نماییم. با این همه، حاکمیت دولتی و سیاستهای دولت بطورکامل بر ما حاکم است و باید اجرا شود و ردخور هم ندارد. از همان سیاست هایی که آقای رحماندوست ابتدای جلسه گفتند که این کتاب را چاپ بکنید یا نکنید. پس ما در شکل رسمی مان ناشر دولتی هستیم، اما در نوع اجرا و کار بطورکامل یک ناشر خصوصی هستیم.
محبت پناه اضافه کرد: من بامداد امروز جایی جلسه داشتم و به آنهایی که صحبت می کردند گفتم شما فهمی از کار خردسال ندارید. ما کتاب چاپ می نماییم اما به ما می گویند پس خدا و پیغمبر آن کو؟ مگر می شود از چیزی به نام «کره زمین» حرف بزنیم و بعد در آن حرفی از خالق آن نباشد؟ این ایرادگیری ها آنقدر زیاد است که سبب می شود بسیاری از کارها به نتیجه نرسد. ما فلان بسته را آماده می نماییم و می خواهیم آنرا چاپ نماییم، ولی جایی که باید آنرا تأیید کند به من می گوید چرا این بچه ها حجاب ندارند؟ چرا دختر و پسر کنار هم نشسته اند؟ حالا من باید جواب بدهم که اینجا مهد کودک است، اینها زیر شش سال هستند و بچه ها در این سن و سال اصلاً یک دنیای دیگری دارند. بدین سبب ما روی شعر کودک و نوجوان تعصب داریم و بشدت دوست داریم در این عرصه کار نماییم، ولی گرفتاری های خودمان را هم داریم.
وی اضافه کرد: انتشارات مدرسه مثل کانون یکی از ناشرانی است که در عرصه شعر کتاب های زیادی تولید کرده است. خیلی از آثار ما از آثار شاخص و قدیمی است که برای ما برند هستند و ما به آنها شناخته شده ایم. این آثار عموماً یک برنامه چاپ دارند و به شکل منظم تولید می شوند. حالا ممکنست کسی بپرسد که این وضعیت در رابطه با همه این کتاب ها صادق است؟ نه. چرا؟ چون وضعیت شعر کودک با شعر نوجوان متفاوت می باشد. ما هم مثل همه ناشران می گوئیم شعر نوجوان فروش ندارد و وضعیتش خوب نیست، اما در مقابل شعر کودک فروش خوبی دارد.

کتاب سازی شعر نوجوان خوب نیست و مخاطب آنرا نمی پسندد


مدیر بازرگانی انتشارات مدرسه اضافه کرد: ماهیت انتشارات مدرسه این است که پشتیبان برنامه درسی است و مقرر است کتاب های درسی را حمایت کند. به همین خاطر آثاری که در عرصه شعر کودک چاپ کرده، یک تم آموزشی هم دارد. البته یک نقدی که گاهی به ما در رابطه با شعر کودک می شود، همین است که چرا همه شعرهای شما آموزشی است و شعر شاد ندارید. اما واقعیت این است که شعر کودک را یا معلم انتخاب می کند یا والدین. اینها در این کتاب شعر کودک دنبال چه چیزی هستند؟ اینکه این کتاب چه پیامی دارد. اما در شعر نوجوان اوضاع متفاوت می باشد. این کتاب را نه والدین برای خرید برمی دارند، نه معلم؛ خود نوجوان است که برمی دارد. ما حدودا سالی یک دفتر نوجوان داریم چاپ می نماییم ولی متاسفانه وقتی نوجوان آن کتاب شعر را برمی دارد، باردیگر آنرا سر جای خودش می گذارد که «این دیگر چیست؟ خوشم نیامد». علت این که مخاطب ما شعر نوجوان را برنمی دارند، شاید به زعم من، این است که مورد ذائقه و سلیقه و باب طبع او نیست.
محبت پناه با اشاره به ضعف ناشران در رابطه با شعر نوجوان، اظهار داشت: شاید این به خاطر بی عرضگی منِ ناشر است که کتاب هایمان مورد پسند مخاطب قرار نمی گیرد. یکی از دلایلش هم این است که ما کتاب سازی برای نوجوان ها را بلد نیستیم. همین طور وقتی می خواهیم کتاب شعر نوجوان چاپ نماییم، انگار داریم تیری در تاریکی رها می کنیم؛ یعنی نه برنامه داریم، نه هدف داریم، نه اصلاً می دانیم این کتاب شعر نوجوان مقرر است چه اتفاقی را رقم بزند. شاید یکی از اشکالات ما در نشر مدرسه در رابطه با شعر نوجوان این است که همه از ما انتظار دارند که شعرمان پیام داشته باشد. مفهوم لذت بردن و این که نوجوان کتاب را بخواند و با آن کیف کند، نه فقط در نشر ما، بلکه در دیگر نشرها هم چندان محل توجه نیست.

وی اضافه کرد: پس در قدم اول، منِ ناشر کتاب شعر نوجوان، شعر خوب انتخاب نمی کنم. دو این که کتاب سازی خوبی نداریم و به سلیقه و ذائقه نوجوان توجه نمی نماییم. سه این که برای همین کتابی که منتشر می کنم، هیچ برنامه ای نداریم. خب معلوم است که نه جریانی راه می افتد و نه کتاب شعر نوجوان خریداری می شود. پس گذشته از مشکلاتی که ممکنست در طرف شاعران در عرصه معنا و کلمه و… داشته باشیم، ما هم به عنوان ناشر کوتاهی ها و کارنابلدی هایی داریم.
این فعال حوزه نشر، اضافه کرد: در رابطه با کتاب سازی زیاد صحبت کردیم، ولی خیلی وقت ها حتی کتاب سازی مناسب و خوب هم کلید نیست و این کار تا یک جایی جواب می دهد. ما یک مرتبه در انتشارات مدرسه تصمیم گرفتیم کتاب های قدیمی مان را به روز نماییم و قشنگ نماییم و باردیگر عرضه نماییم. برای تجدید چاپ کتاب های شاعران شاخص کودک و نوجوان هزینه کردیم ولی اصلاً آنطور که انتظار داشتیم به فروش نرفت. اگر نوجوان ما آن کتاب خوشگل شده را بردارد و زبانش را نفهمد و با آن ارتباط نگیرد، چه؟ این اتفاق برای ما افتاد. کلی خرج کردیم ولی فقط یک چاپ از کتاب به فروش رفت و از سمت بازار برای تجدید چاپ آن مطالبه ای نبود.
محبت پناه در آخر با اشاره به مشکلات ناشران دولتی، اظهار داشت: یک دلیل این که ناشران دولتی نمی توانند یک جریان فرهنگی ایجاد کنند، عدم ثبات مدیریتی است. امروز این مدیر یک تصمیمی می گیرد و یک طرح آغاز می شود، اما مدیر بعدی تمام آن فرآیند را متوقف می کند و می گوید «ما اصلاً شعر نیاز نداریم!». این عوامل فرامتنی در عرصه نشر دولتی برای ما شرایطی مهیا می کند که هم مؤلف از دست ما ناراحت می شود، هم خود ما نمی فهمیم چه شد و هم پول مان خرج شده است. به خاطر همین وضعیت، گاهی نشرهای خصوصی آسان تر از ما تصمیم می گیرند و اجرا می کنند. به این علت توقع از نشر دولتی برای جریان سازی از اساس غلط است.

سینما و تئاتر و ورزش نوجوانان خوب است که نگران شعر نوجوان هستیم؟


در ادامه حسین تولایی شاعر کودک و نوجوان با تکرار چندباره این جمله که «شعر نوجوان مخاطب دارد»، اظهار داشت: خواهش می کنم اینقدر نگویید شعر نوجوان مخاطب ندارد. سال هاست که این جمله تبدیل به یک تابو شده، دهن به دهن چرخیده و از ناشر و شاعر و روزنامه نگار و… همه می گویند شعر نوجوان مخاطب ندارد. این جمله ظلم به دنیای نوجوان ها و دوره نوجوانی است. شاید یکی از دلایلی که می گویند شعر نوجوان مخاطب ندارد، به خاطر این باشد که برای شعر خردسال و شعر کودک بازار به وجود آمده است، ولی برای شعر نوجوان نه. شما به یک بچه ات توجه می کنی و به آن بچه دیگرت توجه نمی کنی. پدر و مادرهای جدید برای بچه های کوچک شان کتاب می خرند تا نابغه تربیت کنند. بعد کتاب های همان بچه ای را که از دوره جنینی برایش کتاب می خرند، وقتی نوجوان می شود جمع می کنند و توی انباری می گذارند و می گویند تو کنکور داری و حق نداری کتاب شعر و داستان بخوانی. مسأله این است.
تولایی اضافه کرد: به خاطر همین است که نوجوان باید شعر و داستان نوجوانش را پنهانی بخواند. ما بچه هایی را می بینیم که از خانه ها فرار می کنند و به مراکز کانون پرورش فکری می آیند تا در کنار من و همکارانم شعر بخوانند. به ما می گویند یک وقت مادر یا پدرم نفهمند که من اینجا آمده ام تا شعر بخوانم! بدین سبب من خواهش می کنم این جمله را در رابطه با کم مخاطب بودن شعر نوجوان نگویید، چون که اصلاً اینطور نیست.
وی اضافه کرد: ما غیر از ناشر و شاعر یک گروه دیگر به نام سیاست گذاران داریم که اتفاقات فرهنگی جامعه را هدایت می کنند. در سالیان اخیر سیاست گذاران حوزه کودک و نوجوان کمر همت بسته اند به کشتن هویت فردی نوجوان ها و فردگرایی. در شاعران چه طور رقم خورده است؟ هیچکس هویت فردی ندارد. چرا ما می گوئیم آقایان رحماندوست و کشاورز و خانم شکوه قاسم نیا و… پیشکسوت های ما هستند؟ چرا ما نمی توانیم شبیه این عزیزان شویم؟ چون آقای رحماندوست در دهه شصت مثل هیچکس شعر نمی گفت. آقای کشاورز مثل هیچکس شعر نمی گفت. اینها مثل خودشان شعر می گفتند و هویت فردی داشتند. به این علت هر کتاب شان پرارزش است. ولی نسل ما داریم مثل همدیگر شعر می گوئیم. آن کسی که خیلی تلاش کند تا از این هم رنگی فاصله بگیرد، نسخه دست چندم آقای رحماندوست یا خانم قاسم نیا می شود. ما هویت فردی خودمان را فراموش کرده ایم، چون داشتن هویت فردی، هزینه دارد.
این شاعر اضافه کرد: در دهه شصت همه شاعران ما متفاوت شعر می نوشتند. اگر همین الآن دو تا شعر از این شاعران را جلوی من بگذارید، چشم بسته می گویم کدام شعر متعلق به کدام شاعر است. این سیاست گذاران هم جهت می دهند و هم گفتمان رسمی را به جای گفتمان واقعی به شاعر تحمیل می کنند. گفتمان واقعی آن شعری است که من می نویسم ولی به هیچ ناشری نمی دهم و در کانال خودم منتشر می کنم. این نوع سیاستگذاری سبب شده شعر کودک و نوجوان ما تکراری و کلیشه ای و خسته کننده شود.
تولایی با انتقاد از شاعران و ناشران کودک و نوجوان، اظهار داشت: الآن شاعر و ناشر فقط به توسعه فردی و سود اقتصادی خود فکر می کنند. این می شود که کتاب ها چنین وضعیتی پیدا می کنند. ضمن این که من قبول ندارم که در عرصه شعر نوجوان، شعر خوب منتشر نمی گردد. امسال کانون پرورش فکری کلی کتاب شعر نوجوان خوب چاپ کرده است. مشکل ما آنجاست که عناوین شعر نوجوان ما بسیار بالا رفته، تیراژ بسیار پایین آمده و همه شاعران و همه شعرها هم شبیه همدیگر هستند. هیچکس نمی خواهد فرد باشد. یک زمانی می گفتند «دوره غول ها گذشته است». نه خیر، هیچوقت دوره غول ها نمی گذرد. اگر مردش هستی، یک غول مثل آقای رحماندوست باش. بیا هزینه کن، شب بیداری بکش، کتاب ایرانی و خارجی بخوان، بنویس؛ حتما موفق می شوی.
وی یکی دیگر از مشکلات شعر نوجوان را انحصارگرایی دانست و اظهار داشت: چهار پنج نفر در شعر کودک و نوجوان هستند که همه جا هستند. هم در عرصه سیاستگذاری حضور دارند، هم در عرصه نشر تصمیم می گیرند که کتاب چه کسی چاپ شود و هم در رویدادهای ادبی کوچک و بزرگ دبیر هستند و عضو هیأت علمی و… هستند. معلوم است وقتی که حسین تولایی همه جا باشد، فقط سلیقه او جاری می شود. چرا تکثر را کنار گذاشته ایم و نمی گذاریم صداهای تازه شنیده شود؟ فضا را بر حرکت دیگران بسته ایم.
تولایی مشکلات حوزه نوجوان را کلان تر از شعر نوجوان معرفی نمود و اضافه کرد: ما شعر نوجوان را رها کرده ایم، مثل همه چیزهایی که در رابطه با نوجوان ها رها شده است. بطورمثال ما آموزش نوجوان را جدی گرفته ایم که این وضع مدارس ماست؟ صدمه های اجتماعی را جدی گرفته ایم؟ ما نوجوان ها را رها کرده ایم، حالا می خواهیم به شعر آنها بچسبیم؟ ما الآن سینمای نوجوان داریم؟ موسیقی داریم؟ تئاتر داریم؟ ورزش نوجوان ها را خیلی جدی گرفته ایم؟ وقتی نوجوان رها شده است، به همین نتایج می رسیم.

ده پنج شش سال گذشته، ۱۰ کتاب شعر خوب نوجوان چاپ کرده ایم


سپس اصلان مشهدی کارشناس منابع نهاد کتابخانه های عمومی کشور، اظهار داشت: ما بخواهیم یا نخواهیم، اقبال به شعر نوجوان کمتر از شعر کودک است. من پانزده سال کار کتاب فروشی کرده ام؛ هم محتوایی و اجرائی، هم در بازار و هم در بدنه مجموعه های فرهنگی و نشر. در مدتی که من در کتابفروشی مشغول بودم، یک مرتبه اتفاق نیفتاد که یک نوجوان بیاید و بگوید من شعر نوجوان می خواهم. هربار که من شعر نوجوان فروختم، به یک بزرگسال بود. حالا یا خودش شاعر بود یا کار پژوهشی می کرد یا برای کسی می خواست. در کتابخانه هم همچنین بود و هیچ نوجوانی به من برای کتاب شعر نوجوان، مراجعه نکرد. این علل عمده ای دارد که قسمتی از آنرا در این نشست شنیدیم.
مشهدی اضافه کرد: آخرین کتاب های شعر نوجوانی که خوانده ام و به دلم نشسته است، کار آقای ملکی و آقای تولایی بوده است. همین الآن اگر کتاب های پنج شش سال گذشته را بشماریم، فکر نکنم به ده تا کتاب شعر نوجوانِ خوب برسیم. احتمالا شاعران نوجوان هم با عنایت به وضعیت بازار، تمایل شان کمتر شده است و در این عرصه کمتر کار می کنند. ما طرحی در نهاد کتابخانه ها داشتیم که من به خاطر آن طرح شاید بین صد تا صد و پنجاه کتابی را که در سه سال گذشته در عرصه شعر نوجوان انتشار یافته است، بررسی کردم. از بین تمام اینها به ده تا کتاب رسیدیم. پس کتاب خوب در شعر نوجوان کم داریم و این مسأله مهمی است.
وی سیاستگذاری های اشتباه را یکی دیگر از علل کم رونقی شعر نوجوان دانست و اظهار داشت: کتاب های درسی، رسانه و حتی جایی مثل حوزه هنری می توانند خیلی مؤثر باشد. همین طور من فکر می کنم ما به ذائقه مخاطب نوجوان هم توجه نکرده ایم. یکی از مسایل در عرصه شعر نوجوان، مربوط به زبان است. زبان شعر نوجوان رفته رفته تغییر یافته است و زبان، زبان روایت شده است. در عرصه شعر کودک هم داریم بسمت داستان گفتن می رویم و از شعر تهی شده ایم. شعر در شعر کودک و نوجوان ما دارد کمرنگ می شود. پس زبان مخاطب ما هم با این رویه درحال تغییر است.

مشهدی در آخر اظهار داشت: شعر نوجوانِ خوب، احتیاج به ترویج و تبلیغ و معرفی و فرهنگ سازی دارد. اگر یک شاعر خوبی باشد که از آقای رحماندوست هم بهتر شعر بگوید و یک ناشر خوب هم آنرا منتشر کند، ولی برای آن کتاب کار ترویجی نشود، باز هم کتاب دیده نمی گردد. کتاب شعر نوجوان خوب را باید معرفی و تبلیغ و ترویج نماییم.

باید از فضای مجازی برای انتشار شعر و ارتباط با مخاطب نوجوان استفاده کنیم


در ادامه مصطفی رحماندوست با تشکر از شاعران و فعالان حوزه نشر، اظهار داشت: من به دو نکته می پردازم که کمتر به آنها پرداخته شد. یکی این که پس از دهه ها کار در عرصه کودک و نوجوان، به شما می گویم کسی از حوزه شعر و ادبیات کودک و نوجوان به نان و نوای اقتصادی نمی رسد. اول این را بفهمیم. دوم این که لازم نیست اینروزها تمام شعرهایمان را در کتاب هایی منتشر نماییم که در نهایت هم چاپ اول آن پس از چندسال تمام نمی گردد. از همین ظرفیتهای فضای مجازی استفاده نماییم و شعرمان را به دست مخاطب برسانیم. اتفاقاً مشتری های ما در فضای مجازی بیشتر هستند. من دیده ام کسانی را که در این فضا خودشان را مطرح کرده اند و بعد ناشر بدنبال شان آمده است. من همیشه به دوستان گفته ام که ناشر باید دنبال شاعر بیاید، شما نباید دنبال ناشر بروید. وقتی ما بدنبال ناشر می رویم باید به توقعات او هم گوش نماییم.
رحماندوست اضافه کرد: لازم نیست دنبال ناشر بیفتید تا کتاب تان را در ۵۰۰ جلد چاپ کند. در کانال خودتان بگذارید و با مخاطب ارتباط برقرار کنید، تا جایی که وقتی کتاب منتشر کردید، برای خرید کتاب شما صف بکشند. به خدا امکان دارد! نوجوان موجود عجیب و غریبی است؛ نه بزرگ شده است، نه بچه است. این مخاطب ما جمعیت کتابخوانش بسیار کم است؛ پس انتظار زیادی نداشته باشیم. ناشران دولتی و خصوصی بیش از حد این مخاطب، کتاب منتشر نموده اند. همین کتاب ها را هم زیاده از حد، ایدئولوژیک منتشر نموده اند. به کسی پول داده اند که این کلمات را در شعرش بیاورد و به آهنگسازی پول داده اند که اینها را بتواند بسازد. پس انتظار خیلی زیادی نداشته باشید و بدانید که مخاطب ما کتابخوانش خیلی زیاد نیست. البته که به قول حسین تولایی در حد خودش مخاطب دارد.
وی اضافه کرد: رسانه های اجتماعی خیلی خوب است. باید اول در فضای مجازی با مخاطب ارتباط برقرار نماییم. اگر اینطور شد، ناشر به سراغ شاعر می رود و می گوید بچه ها شعرهای تو را می خوانند و من می خواهم کتاب تو را چاپ کنم.
این شاعر پیشکسوت اظهار داشت: من در رابطه با کمبودهای خودمان و این که چرا ابتکار نداریم، بحث مفصلی دارم. یکی از دلایلش این است که ما اهل مطالعه نیستیم. من در صفحه خودم مدام به شاعران می گویم بروید حافظ بخوانید، بیهقی بخوانید، شعر انگلیسی بخوانید، شعر فارسی بخوانید. مگر می شود کسی شاعر باشد، اما مولوی و حافظ و بیهقی نخوانده باشد؟ ما نخوانده ایم و عقب مانده ایم.

شعرهای بی مفهوم که امسال به چاپ ۱۶ رسیده است


رحماندوست با بیان خاطره ای در رابطه با عوامل رشد و اثرگذاری شاعران کودک و نوجوان در دهه شصت و هفتاد، اظهار داشت: یک زمانی من و بیوک ملکی و خانم شکوه قاسم نیا و خانم افسانه شعبان نژاد و اسدالله شعبانی و بابک نیک طلب و جعفر ابراهیمی دور هم جمع می شدیم و شعرهای همدیگر را نقد می کردیم. چرا؟ چون کسی شعرهای ما را نقد نمی کرد. یازده سال هر هفته این کار را کردیم و بی رحمانه هم همدیگر را نقد می کردیم. تفریح مان این شده بود که آخر جلسه، شعر بی معنا بگوییم. شعری که موسیقی داشته باشد ولی معنا نداشته باشد.
وی اضافه کرد: وقتی این شعرها زیاد شد، گفتیم چه کار کنیم؟ یک گزینشی کردیم و دادیم به نشر افق تا آنرا حروف چینی کند و به من برگرداند. چون به این نتیجه رسیده بودیم که هیچ ناشری آنرا منتشر نمی کند و باید با پول خودمان چاپ نماییم. افق پس از مدتی پرسید این چیست؟ گفتم چرا؟ گفت من می خواهم این را چاپ کنم و به نمایشگاه هم برسانم. گفتم برای چی؟ گفت «بچه ها می گویند این چیز خاصی است». الآن چاپ شانزدهم آن کتاب هم انتشار یافته است؛ کتاب «هیچ هیچ هیچانه». امسال یک تقویمی از کتابخانه بزرگ مونیخ برای من ارسال کرده بودند. ورق زدم و یک جایی از آن اسم خودم را دیدم. بعد متن آنرا ترجمه کردم و دیدم از ۳۸ کشور جهان، ۵۲ شعر بی مفهوم جمع کرده اند و یکی از آن شعرها مال من است. چرا آن کتاب موفق بود؟ چون اول شعر نوشتیم، بعد برایش چهارچوب و قاعده تعریف کردیم. این گونه نبود که از روی قاعده و چهارچوب شعر بنویسیم.

شعر عاشقانه بس است، به هویت نوجوان بپردازیم


این شاعر با بیان خاطره ای دیگر از تلاش شاعران برای سرودن شعر عاشقانه نوجوان، اظهار داشت: یک روزی نشستیم و دیدیم طبق اصول روان شناسی و غیره و غیره، باید برای نوجوان ها شعر عاشقانه بگوییم. نخستین شعر را جعفر ابراهیمی گفت؛ «آه تو چقدر زیبایی، موهای تو اینطوری است، چشم هایت اینطوری است» و فلان. دید بد شد؛ برای همین یک «خواهر من!» هم در آخر شعرش اضافه کرد. می خواهم بگویم ما نمی دانستیم شعر عاشقانه برای نوجوان را چطوری بگوییم. خلاصه این که شش هفت ماه خواندیم و تمرین کردیم تا شعر عاشقانه گفتیم. خانم قاسم نیا گفت اول تو باید چاپ کنی، چون تو را کتک نمی زنند! تو مشهور شده ای و اذیتت نمی کنند. نخستین کتاب شعر عاشقانه را من چاپ کردم و هجوم آوردند که شما چرا؟ دومین کتاب را هم چاپ کردم. بعد مجموعه شعر ترانه های عاشقانه را چاپ کردیم. بعد کانون پرورش فکری که خیلی محافظه کار بود، سراغ من آمد و گفت می خواهیم یک مجموعه عاشقانه چاپ نماییم و شد «کاش حرفی بزنی».
رحماندوست در آخر اظهار داشت: حالا که دارم با شما حرف می زنم عین نقل و نبات دارند شعر عاشقانه می گویند. باشد؛ ما فهمیدیم نوجوان شعر عاشقانه نیاز دارد، ولی به نظر شما نوجوان امروز، به هویت نیاز ندارد؟ امروز بدبخت ترین موجود جامعه ما نوجوان ها هستند و هیچ کس به فکر آنها نیست. باید به فکر هویت آنها هم بود. من گاهی به نوجوان هایی که در جنگ شهید شدند، دقت می کنم و می بینم این ها چه کسانی بودند. واقعا تربیت شده بودند. زمان خودشان را می فهمیدند. الآن نوجوان ها زمانه خودشان را می فهمند؟ منِ شاعر به جهت اینکه این نوجوان امروز را درک کند، چه کار کرده ام؟ باید برای مسایل جدید کار کرد و نباید توی یک چرخه گیر افتاد.
بطور خلاصه، اول انقلاب جامعه ما به گونه ای یک جامعه روستایی بود و جمعیت هم جمعیت کمی بود. زبان شعر نوجوان رفته رفته تغییر یافته است و زبان، زبان روایت شده است. به کسی پول داده اند که این کلمات را در شعرش بیاورد و به آهنگسازی پول داده اند که اینها را بتواند بسازد.


منبع:

0.0 از 5
1404/06/01
10:41:33
11
تگهای خبر: آموزشی , آهنگ , برنامه , تئاتر
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۴
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها