یادداشت مهمان؛

یک کتاب و توجه به تربیت دینی کودکان در جشن نیمه شعبان

یک کتاب و توجه به تربیت دینی کودکان در جشن نیمه شعبان

بلک بلاگ: به گزارش بلک بلاگ، کتاب سبزترین نذر به خانواده ها یاد می دهد اهمیت و ظرفیت تربیت دینی کودکان در فضای جشن نیمه شعبان را جدی بگیرند.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: کتاب «سبزترین نذر» نوشته ظریف کریمی اخیرا با تصویرگری نیره سادات مهری توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و روانه بازار نشر شده است.
فاطمه نعمتی نویسنده و پژوهشگر یادداشتی در رابطه با این کتاب نوشته که با عنوان «دست کوچکم را بگیر» برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
مشروح متن این یادداشت را می خوانیم:
در عصر پنجمین روز اسفند که صدای چیک چیکِ افتادن قطره های باران بر برگ درختان حیاط و آواز گنجشک ها گوشم را پُر کرده است، کتاب «سبزترین نذر» را به دست می گیرم. امشب شب ولادت حضرت مهدی (عج) است؛ امامی که احساس می کنم نزدیک ترین شخص به من است و درعین حال، خودم را از او دور می بینم، مردی که او را داناترین شخص به حال واحوال خودم می دانم و درعین حال، خودم را نسبت به احوالاتش بی اطلاع می بینم. من ایشان را خیلی دوست دارم. می خواهم همینطور ساده و کوتاه و بی شیله پیله بگویم: «مثل احساس امیرمهدی و محمد در داستان «سبزترین نذر».»
تفاوت زیادی دارد که این کتاب را در همین ساعات و لحظه ها بخوانی یا بگذاری برای چند ماه بعد. مثل این می ماند که شیرینی تروتازه و خوشمزه ای را همین هم اکنون از شیرینی فروشی بخری و نخوری یا مثل دارویی که دکتر برای روزهای بیماری تجویز کرده است و اگر بموقع مصرف نکنی فایده اش را از دست می دهد. البته کتاب خواندن همیشه فایده دارد؛ اما اثر شیرینی تازه و داروی بموقع کجا و اثر خوردن آنها در وقتی دیگر کجا!
در همین ساعات مهدوی تر از هر لحظه ای از سال، کتاب «سبزترین نذر» را وا کردم و به صفحه رنگی عنوان کتاب و نام نویسنده و تصویرگر رسیدم. نوید ظریف کریمی این داستان را نوشته و نیره مُهری تصویرگری اش کرده است که من به آنها نمره خوبی هم برای انجام کارهایشان می دهم؛ چونکه هم داستان را دوست دارم و هم تصویرگری اش را.
به صفحه چهار می رسم و امیرمهدی را می بینم که هم سنی کوچک است و هم جسمی. او با اجازه مادرش به سمت مسجد محله می رود که نزدیک خانه شان است و می خواهد اسمش را بعنوان یکی از کمک کنندگان در امور جشن نیمه شعبان بنویسد. همه در تکاپو هستند و این ور و آن ور می روند. یکی میوه و شیرینی می برد و یکی ریسه چراغ های رنگی را می بندد. در مسجد هم نوجوانان مشغول کارهای دیگری هستند؛ از آماده شدن گروه سرود و تواشیح مسجد گرفته تا کسی که مکبّر است و دارد کاری می کند که آرزوی امیرمهدی است. او دوست دارد اذان بگوید و قرآن بخواند؛ اما همه می گوید او تازه دارد خواندن و نوشتن یاد می گیرد و باید به کلاس سوم دبستان برسد تا بتواند اذان بگوید یا قرآن بخواند و در کلاس قرآن مسجد شرکت نماید. امیرمهدی با همین فکروخیال ها به پسر مؤذن نگاه می کند و به دنبال مسیول ثبت نام جشن نیمه شعبان هم می گردد. آقای مشتاقی را پیدا می کند؛ اما جوابی می شنود که باب میلش نیست. او می گوید امیرمهدی کوچک است و برای انجام کارهای مسجد باید قدری بزرگ تر شود. اصرار امیرمهدی فایده ای ندارد و دل شکسته از مسجد راهی خانه می شود. نزدیک خانه شان که می رسد، می بیند که پسرکی روی پل جلوی خانه ای ایستاده است. جلوتر که می رود، متوجه می شود پسرک روی صندلی چرخدار نشسته و چرخ صندلی اش، لای میله های پل گیر کرده است. خودش را به پسرک می رساند و به او سلام می کند.
دوستی امیرمهدی و محمد با همین سلام و کمکی بموقع شروع می شود. بموقع بودن کارها خیلی مهم است. همه بزرگان دین سفارش کرده اند که کارهای درست را بموقع انجام دهیم تا همان گونه که گفتم اثر شیرینی تازه و داروی سروقت را داشته باشند. امیرمهدی هم بموقع تصمیم درست می گیرد و به کمک محمد می رود. آشنایی شان، آنها را به سمت کارهای بزرگ تر می برد، مثل انجام کاری که حضرت مهدی (عج) را خوش حال کند و مشارکتی در جشن نیمه شعبان هم باشد. آنها ساعت ها فکر و برنامه ریزی می کنند و با کمک خانواده شان دست به کار می شوند تا به سبک خودشان، برای تولد آقا جشن بگیرند. درنتیجه با پس انداز بچه ها و کمک مالی و معنوی بزرگ ترها چند کیف و نوشت افزار مدرسه و مقداری غذای گرم و تازه برای بچه های کار سرِ چهارراه تهیه می کنند؛ اما این همه ماجرا نیست. در چند صفحه آخر این کتاب ۲۸ صفحه ای، اتفاق مهم تری هم می افتد، توکل و توسل در بموقع ترین لحظه زندگی!
کتاب «سبزترین نذر» مانند عنوانش لطیف است و سبز و توجه برانگیز و تفکرساز. این کتاب به موارد تربیت دینی مهمی توجه کرده که باید در کنار داستان گویی اش، به آنها هم بپردازیم. یکی از آنها حضور کودکان در امور جشن ها و مراسم های بزرگ دینی است. نیمه شعبان یکی از بزرگ ترین و عزیزترین لحظه های زندگی هر مسلمانی است و کودکان ما هم باید با این عظمت و زیبایی به خوبی آشنا گردند. شناخت آنها از امام زمان، حضرت مهدی (عج) باید در فضای همین مناسبت ها و جشن ها آغاز شود؛ چون مسیله ای که با شادی و امیدواری و زیبایی همراه شده باشد، بیشتر در ذهن کودکان ماندگار می شود. نویسنده کتاب به درستی و زیرکانه، شخصیت امیرمهدی را وارد ماجرای جشن نیمه شعبان کرد و به خانواده ها یاد می دهد که اهمیت و ظرفیت تربیت دینی کودکان در فضای جشن نیمه شعبان را جدی بگیرند.
مورد بعدی انجام کاری کوچک در حد توان کودکان در بستر پازل بزرگ جشن نیمه شعبان است. این حضور و مشارکت حتی اگر کوچک باشد، روح آنها را بزرگ می کند و فکرشان را گسترش می دهد تا به کارها و مشارکت های بزرگ تری فکر کنند و همچنان خویش را وصل به جهان زیبایی ببینند که حضرت مهدی (عج) در آن حضور دارد. نویسنده در این بخش هم نامحسوس، خانواده امیرمهدی و محمد را وارد ماجرا کرد و به ما نشان داد که پدرها و مادرها بعد شنیدن خواسته بچه ها، آنها را جدی گرفتند و کمک شان کردند.
مساله بعدی که در ادامه تکمیل امور تربیتی ای است که به آن اشاره کرده ام، پخش نذریِ بچه ها بین بچه های کار سرِ چهارراه توسط خود امیرمهدی و محمد است. بزرگ ترها بعد از تهیه وسایل و غذا، خویش را کنار کشیدند و وظیفه پخش نذری را به عهده بچه ها گذاشتند تا آنها بتوانند کارشان را تکمیل و احساس شادی و لذت مشارکت در جشن نیمه شعبان را به صورت کامل دریافت نمایند.
«سبزترین نذر» در قسمت پایانی کتاب به سبزترین لحظه خود می رسد؛ همان جایی که محمد خویش را گرفتار و ناتوان می بیند و پی می برد هرچقدر هم ناتوان باشد تنها نیست و باید به آغوش سبز امام و آقای مهربان مان پناه ببرد؛ آغوشی که همیشه کارساز است.
کلیدواژه «به موقع بودن.» در این کتاب اهمیت دارد. اینروزها و شب ها که حال وهوای جهان و بخصوص قلب ما مهدوی تر از هر زمان دیگری است، باید اهمیت بموقع بودن کارها را بهتر و بیشتر درک و تمرین نماییم تا مثل امیرمهدی و محمد، سبزترین نذرها و لحظه ها را در کنار امام زمان (عج) تجربه نماییم.


منبع:

1402/12/06
14:11:31
0.0 / 5
258
تگهای خبر: برنامه , داستان , شركت , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۳