بحثی پیرامون طبقه متوسط در سال ۱۳۴۲؛

چرا طبقه متوسط خریدار عمده بلیط های بخت آزمایی بود؟

چرا طبقه متوسط خریدار عمده بلیط های بخت آزمایی بود؟

به گزارش بلک بلاگ، زندگی کردن مافوق توانایی های خود و امید بستن به عوامل برتر از شایستگی شخصی، روحیه غالب اعضای طبقه متوسط در کشورهای توسعه نیافته است، برای همین این طبقه به جای پس انداز بلیط بخت آزمایی میخرد.



خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ و ادب: مسئله طبقه متوسط و بحث پیرامون جایگاه آن در افق های تمدنی جوامع مختلف همیشه مورد توجه جامعه شناسان بوده است. در بعضی تعاریف طبقه متوسط یک طبقه اجتماعی است و شامل افراد بسیاری در مشاغل مختلف می شود که از نظر ارزش های فرهنگی بیشتر مشابه طبقه بالا و از نظر درآمد بیشتر مشابه طبقه کارگر هستند.
بر اساس برخی تقسیم بندی ها اگر طبقه بالا دربرگیرنده ۱۰ درصد ثروتمند جامعه و طبقه پایین هم دربرگیرنده ۵۰ درصد فقیر جامعه باشد؛ طبقه متوسط در بردارنده ۴۰ درصد میانی (دهک های ۶ تا ۹) جامعه از نظر برخورداری از ثروت است. بر مبنای برخی نظریات طبقه متوسط نگاهی محافظه کارانه در برابر سیاست های بازتوزیعی دارد. منظور از سیاست های بازتوزیعی انتقال درآمد ثروت (از جمله مال فیزیکی) از بعضی از افراد به دیگران با بهره گیری از سازوکارهای اجتماعی نظیر مالیات گیری، سیاست پولی، رفاه، اصلاحات ارضی، سازمان خیریه و… است.
در گذشته طبقه متوسط شامل صاحبان سرمایه های کوچک، مالکان فروشگاه های محلی و کشاورزان کوچک می شد. در تقسیم بندی جدید جامعه شناسان طبقه متوسط خود به دو دسته طبقه متوسط رو به بالا و طبقه متوسط رو به پایین گروه بندی می شوند که دسته متوسط رو به بالا از کسانی که دارای مشاغل مدیریت حرفه ای هستند تشکیل شده است.
این دسته شامل افرادی است که بیشتر آنها شکلی از آموزش عالی را تجربه کرده اند. یعنی آنها کسانی هستند که نظرات آزادمنشانه در رابطه با موضوعات اجتماعی و سیاسی دارند و در میان آنها نسبت بالایی از گروههای حرفه ای و تخصصی به چشم می خورد. دسته متوسط رو به پایین به گروهی گفته می شود که شامل افرادی چون کارکنان دفتری، نمایندگان فروش، معلمان و پرستاران است. اعضای طبقه متوسط پایین، معمولا نگرش های اجتماعی و سیاسی متفاوتی با کارگران دارند. به لحاظ فرهنگی هم تقسیم بندی طبقه متوسط در ایران شامل دو گروه می شد: نخست طبقه متوسط سنتی متشکل از روحانیون و بازاریان (که قدرت بسیج توده ها را داشتند) و دوم طبقه متوسط مدرن متشکل از دانشگاهیان و مدیران.
اعضای طبقه متوسط در واقع با وارد آوردن «فشار برای استخدام بیشتر» در دستگاه های دولتی، تأمین حداکثر ثبات شغلی و جلوگیری از رقابت، مانع توسعه اقتصادی می شوند. آنها که عادت کرده اند چشم خویش را به بالاتر و به دستگاه حکومتی بدوزند، از پرورش صفاتی که در یک رقابت آشکار و آزادانه باعث پیروزی است غافل می مانند و به راحتی تبدیل به عوامل رکود اجتماعی و اقتصادی می شوند
آنچه از دوره باستان یعنی در نوشته های جامعه شناسانه ارسطو تا متفکران کنونی و دانشمندان علوم اجتماعی در اهمیت و نقش طبقه متوسط بیان شده است از تعادل و مرجعیت این طبقه و جلوگیری از افراط و تفریط در پیشبرد غایات یک جامعه مطلوب حکایت دارد. در واقع در یک تقسیم بندی نانوشته درصورتیکه تولید ثروت و سرمایه گذاری توسط طبقه بالا صورت گیرد و کار فیزیکی و بازوی اجرایی یک جامعه طبقه پایین باشد طبقه متوسط حلقه واسط بین این دو و تأمین فکر و مدیریت و پشتوانه فرهنگ و هنری جامعه است.
تمدن سازی و افق گشایی کار طبقه متوسط است و جامعه دوقطبی بدون طبقه متوسط اساسا متعادل و پیشرو نیست و به تضاد همیشگی و جدال تاریخی که در اندیشه های مارکسیستی بدان اشاره می شود مبتلا خواهد شد. بعد از ورود مدرنیته به ایران بحث در رابطه با طبقه متوسط هم جای خویش را میان مباحث فرهنگی باز کرد. از نظر اجرایی هم این طبقه بخصوص از انقلاب مشروطه به بعد نقش مهمی در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران ایفا کرده است.
از منظر منطق تاریخ معاصر در دوران مشروطه حضور طبقه متوسط جدید هرچند اندک ایران در شهرهای مختلف مانند تهران، تبریز، اصفهان، رشت و… مؤثر بود و حتی طبقه متوسط قدیم را با فتوای روحانیون مشروطه خواه و هم طبقات پایین در انجمن های شهری با خود همراه کرد. به دنبال تعامل «میان طبقه ای» که طبقه متوسط جدید در دوره مشروطه دنبال کرد، مشروطه ایرانی با همه محدودیت هایش به بار نشست.
بر طبق بعضی از آمارها جمعیت طبقه متوسط جدید پیش از انقلاب حدود ۱۳ درصد بود اما کم کم به سبب رشد اقتصاد، درآمدهای نفتی، بوروکراسی دولت، نوسازی و فرایندهای پیش از انقلاب در دوره پهلوی تا ۲۵ درصد افزوده شد. بنا بر این بعضی از صاحب نظران همچون مقصود فراستخواه بر این باورند که طبقه متوسط شهری در ایران بیشتر «دولت ساخته» بود و همراه با اقتصاد نفتی و دموکراسی رشد کرد و کمتر چابکی داشت؛ چونکه در یک جامعه رقابتی و پر ریسک رشد نکرد بلکه تحت حمایت و چتر بوروکراسی دولت و با یک اقتصاد نفتی رشد کرده بود. این وضعیت سبب شد که طی چهار دهه گذشته قابلیت طبقه متوسط به یک بازی سخت و دشوار در زمین گل آلود و در هوای مه آلود تبدیل گردد.
همانطور که اشاره شد بحث در رابطه با طبقه متوسط همیشه در مباحث فرهنگی و سیاسی ایران جریان داشته است. بعضی از مباحث مطرح شده حول این مورد از نظر تاریخی اهمیت دارند. متنی که در این گزارش عرضه می شود، تحلیلی است به قلم داریوش همایون در رابطه با طبقه متوسط ایران با عنوان «طبقه متوسط کافی نیست». این مطلب ابتدا در روزنامه اطلاعات مورخ بیست و نهم خرداد ۱۳۴۲ منتشر و بعد از مدتی در دهمین شماره مجله مسائل ایران، نشریه ماهانه تحقیقات اجتماعی ایران (سال اول مورخ سه شنبه اول مرداد ۱۳۴۲) بازنشر شد. قبل از مطالعه این مطلب ضروریست داریوش همایون معرفی شود.
معرفی داریوش همایون
داریوش همایون (۱۳۰۷ – ۱۳۸۹) روزنامه نگار و یکی از رجال سرشناس ایران در اواخر رژیم مرتجع پهلوی بود که در خانواده ای از طبقه متوسط متولد شد. پدرش نورالله همایون بود و مادرش ثریا جمالی. سیدجمال الدین واعظ، پدر سیدمحمدعلی جمالزاده، دایی ثریا جمالی بود و ازاین رو محمدعلی جمالزاده پسردایی اوست. ازاین رو داریوش همایون از سوی مادری با خاندان مشهور صدر که در سه کشور ایران، عراق و لبنان اثرگذاری ویژه ای داشتند، پیوند پیدا می کند. زندگی زناشویی نورالله و ثریا در ۱۳۰۹ به پایان رسید و این دو از یکدیگر جدا شدند و دو فرزند پسر حاصل از این ازدواج تحت سرپرستی مادرشان قرار گرفتند.
داریوش همایون بعد از پایان تحصیلات متوسطه به استخدام وزارت دارایی درآمد و بعد از آن تحصیلات خویش را تا مقطع دکترای حقوق در دانشگاه تهران ادامه داد. دوران جوانی او همزمان با جنگ جهانی دوم بود. از همان دوران وی عضویت در احزابی چون پان ایرانیسم، حزب ملت ایران و حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا) را تجربه نمود. او که بسیار جاه طلب بود ابتدا با عضویت در انجمن هنری جام جم به نگارش مطالبی در نشریه این انجمن پرداخت. سردبیری روزنامه سومکا تجربه دیگر وی در عرصه مطبوعات بود.
آنها که به ندرت از عهده تهیه خانه های مناسب، اجناس مصرف که به نظرشان جز ضروریات درآمده است، و تأمین هزینه های آموزش فرزندان خود برمی آیند، به دام قرض و خریدهای اقساطی می افتند و به توسعه تورم و از میان بردن هر تمایلی، به صرفه جویی و ذخیره کمک می کنند
پس از کودتای ۲۸ مرداد داریوش همایون بعنوان مصحح و مترجم به روزنامه اطلاعات رفت و تا سردبیری سرویس خارجی ارتقا پیدا کرد. روایت است که از همین دوران توانست با انجمن های ماسونی و همینطور آمریکایی ها ارتباط بگیرد. در سال ۱۳۳۹ در پوشش وزارت امور خارجه و به اسم گذراندن دوره های روزنامه نگاری به آمریکا اعزام می شود. سفرهای وی به آمریکا بعدها بارها تکرار شد و از جانب آمریکایی ها به سایر کشورهای حوزه خاورمیانه هم اعزام می شد.
از طریق همین ارتباطات توانست در تأسیس سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات نقش ایفا کند و دومین دبیرکل آن شود و همینطور در تأسیس انتشارات فرانکلین هم سهم عمده ای داشته باشد. همایون بعد از جدایی از همسر اول خود با هما زاهدی (خواهر اردشیر زاهدی) که از دوستان نزدیک فرح پهلوی بود، ازدواج کرد و از همین طریق با دربار هم مرتبط شد.
وی به سال ۱۳۴۶ روزنامه آیندگان را تأسیس کرد. وی در سال ۱۳۵۳ بمحض تشکیل حزب رستاخیز به این حزب پیوست و البته قبل و پس از این اتفاق، ارگان مطبوعاتی خود یعنی آیندگان را کاملاً در اختیار منافع حزب قرار داده بود. بسیاری اسناد تاریخی بر این امر صحه می گذارند که طرح اولیه ایجاد نظام تک حزبی هم کاملاً از جانب همایون تغذیه فکری شده و جز در امتداد منافع آمریکایی ها هم نبوده است. همایون با عضویت در حزب رستاخیز به یکی از بازیگران اصلی حزب تبدیل و بعنوان تئورسین آن برجسته شد.
همایون در حزب رستاخیز در جناح جمشید آموزگار قرار داشت. آموزگار که سابقه دبیرکلی حزب رستاخیز را داشت، بعد از برکناری امیرعباس هویدا به نخست وزیری ایران رسید. وی در کابینه اش داریوش همایون را به وزارت اطلاعات و جهانگردی برگزید و همایون از از ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ تا ۵ شهریور ۱۳۵۷ وزیر اطلاعات و جهانگردی و سخنگوی دولت بود. در دوران وزارت همایون و با دستور او، به تاریخ شنبه ۱۷ دی ۱۳۵۶ (سالگرد کشف حجاب الزامی در ایران) مقاله ای موهن با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» که در آن توهین های بسیاری به روحانیت و بخصوص به شخص امام خمینی (ره) شده بود، در روزنامه اطلاعات منتشر گردید.
مقاله از سوی امیرعباس هویدا و وزارت دربار در اختیار داریوش همایون وزیر وقت اطلاعات و جهانگردی و دبیرکل حزب رستاخیز قرار می گیرد، با این قید که به دستور شخص شاه یا نخست وزیر (جمشید آموزگار) مقاله باید به سرعت در نشریات چاپ شود. به روایت هوشنگ نهاوندی (از رجال دوره پهلوی) این مقاله به پیشنهاد امیرعباس هویدا و موافقت شاه در پاسخ به سخنرانی های امام خمینی (ره) که به صورت نوار کاست در کشور منتشر می شد نوشته شد. برخی بر این عقیده اند که نویسنده این مطلب موهن خود داریوش همایون بود، هرچند که بعدها وی در گفت وگوهای مطبوعاتی خود نوشتن این مقاله را تکذیب نمود.

پس از اوج گیری قیام انقلابی مردم ایران، در آبان ۱۳۵۷ حکومت وقت برای خواباندن اعتراضات تصمیم به بازداشت بعضی از اهالی سیاست و مسؤلان کشوری می گیرد و داریوش همایون همچون این افراد است. وی در زندان دژبان مرکز واقع در پادگان جمشیدیه تهران زندانی می شود. در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ مردم انقلابی پادگان جمشیدیه را تسخیر کردند و همایون که مترصد چنین فرصتی بود موفق به فرار شد و حدود پانزده ماه زندگی مخفی داشت و سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ از کشور به صورت مخفیانه گریخت و به فرانسه رفت. در خارج همایون به اپوزیسیون ضد جمهوری اسلامی ایران پیوست و بر ضد کشور کارهای بسیاری داشت. همایون سرانجام در ۹ بهمن ۱۳۸۹ (۲۹ ژانویه ۲۰۱۱) در بیمارستانی در ژنو سوئیس فوت کرد.
اما مطلب داریوش همایون در روزنامه اطلاعات در رابطه با طبقه متوسط در دوره ای منتشر گردید که نامش هنوز شناخته شده نبود. هرچند که از او با عنوان مفسر دقیق و شیرین قلم مباحث سیاسی یاد می شد. همایون زمانی که این مطلب را می نوشت به طبقه متوسط سنتی در ایران (شامل روحانیون و بازاریان) توجهی نکرده بود و این از ناپختگی قلم و دانش اوست. او که فقط طبقه متوسط مدرن ایران را مدنظر خود قرار داده بود، نمی دانست که طبقه متوسط سنتی آنقدر قدرت دارند که بتوانند به نفع مردم - و بر ضد حکومت مطلوب داریوش همایون - انقلابی را صورت دهند. انقلابی که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ محقق شد. بازخوانی این مطلب در زمینه تاریخ اندیشه ها پیرامون طبقه متوسط در ایران اهمیت دارد. این مطلب را در ادامه بخوانید:
طبقه متوسط کافی نیست
عادت بر اینست که ایجاد و قوت گرفتن «طبقه متوسط» را در هر جامعه شرط اصلی توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی بدانند ولی چنانکه گزارش دفتر امور اجتماعی شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد نشان می دهد، در دنیای عمل چنین نیست. به باعث این گزارش تجربه خیلی از کشورهای کم رشد نشان میدهد که حتی وجود یک طبقه متوسط شایان توجه هم به این منظور کفایت نمی کند – اگر اعضای آن فاقد روح سازندگی و خاصیت رهبری باشند.
در خیلی از این گونه کشورها یک میراث روابط اجتماعی از گذشته های دور برجای مانده است که در هر قدم، دست و پای «طبقه متوسط» را در بند می کند. احتیاج به حمایت بستگان و دوستان یا گروههای متنفذ جای رقابت آشکار را در نیل به مدارج بالاتر اجتماعی می گیرد و بدترین نتیجه این میراث روابط اجتماعی بستگی بیش از حد به حکومت و عمل حکومتی است که نیرومندترین گروههای متنفذ را تشکیل می دهد.
این تصادفی نیست که خرید «بلیط های بخت آزمایی» چنین عادت راسخی در بین اعضای طبقه متوسط و پایین متوسط شده است و جای پس انداز را برای آنان گرفته است. زندگی کردن مافوق توانایی های خود و امید بستن به عوامل برتر از استعداد و شایستگی شخصی، روحیه غالب بیشتر اعضای این طبقات در کشورهای توسعه نیافته است
در این کشورها «استخدام دولتی» در بین فرصت هایی که به جوانان طبقه متوسط عرضه می شود، اهمیت درجه اول دارد و خود دست یافتن بدان، مستلزم حمایت ها و سفارش هایی است که عموماً مجال زیادی برای نشان دادن استعدادها و شایستگی ها نمی گذارد. و طبیعی است که با چنین اتکایی به بستگی های خانوادگی و دوستانه و به عمل حکومتی، طبقه متوسط از پر کردن جای خالی «رهبری» در زمینه های حیاتی تولیدی و سرمایه گذاری و اداره عاجز خواهد ماند.
اعضای طبقه متوسط در واقع با وارد آوردن «فشار برای استخدام بیشتر» در دستگاه های دولتی، تأمین حداکثر ثبات شغلی و جلوگیری از رقابت، مانع توسعه اقتصادی می شوند. آنها که عادت کرده اند چشم خویش را به بالاتر و به دستگاه حکومتی بدوزند، از پرورش صفاتی که در یک رقابت آشکار و آزادانه باعث پیروزی است غافل می مانند و به راحتی تبدیل به عوامل رکود اجتماعی و اقتصادی می شوند.
ولی اگر طبقه متوسط کشورهای عقب مانده، از برعهده گرفتن نقش های رهبری در زمینه سیاست و توسعه اقتصادی عاجز است، وجود آن و افزایش تعداد و قدرتش به خوبی می تواند به تشنجات بزرگ در جامعه بینجامد، سبب آن است که آرزوها و انتظارات طبقه متوسط به نحوی غیرمتناسب با توانایی هایش بیشتر می شود. اعضای طبقه متوسط نمی توانند چشمان خود را، از طبقات بالاتر رو به اضمحلال برگیرند و ارزش های اجتماعی و اخلاقی آنان را مشتاقانه سرمشق خود قرار می دهند. علاقه به مصرف و تجمل و بیزاری از کارهای بدنی را از طبقات بالا فرا می گیرند و بدین ترتیب از اموری که برای توسعه اقتصادی بیشتر از همه مورد نیاز است، پس انداز و صرفه جویی و کار سخت، دست می شویند.
آنها که به ندرت از عهده تهیه خانه های مناسب، اجناس مصرف که به نظرشان جز ضروریات درآمده است، و تأمین هزینه های آموزش فرزندان خود برمی آیند، به دام قرض و خریدهای اقساطی می افتند و به توسعه تورم و از میان بردن هر تمایلی، به صرفه جویی و ذخیره کمک می کنند.
این تصادفی نیست که خرید «بلیط های بخت آزمایی» چنین عادت راسخی در بین اعضای طبقه متوسط و پایین متوسط شده است و جای پس انداز را برای آنان گرفته است. زندگی کردن مافوق توانایی های خود و امید بستن به عوامل برتر از استعداد و شایستگی شخصی، روحیه غالب بیشتر اعضای این طبقات در کشورهای توسعه نیافته است: همان طبقاتی که می بایست مسائل عقب افتادگی اقتصادی و عدم ثبات اجتماعی و سیاسی را حل کنند و رهبری جامعه جدید را برعهده گیرند.
در کوبا، فیدل کاسترو به نام طبقه متوسط قیام کرد و بعد از پیروزی اندکی نگذشت که در سرخوردگی خود از آنها روی گرداند و پیوندها را با ایشان برید. از آن هنگام بیشتر از ۱۵۰ هزار نفر از بهترین اعضای طبقه متوسط کوبا (در میان یک جمعیت ۶ میلیونی که اکثریت عظیم آنرا دهقانان و کارگران کشاورزی تشکیل می دهند) از آن کشور هجرت کرده اند و در ایالات جنوبی آمریکا به پیشخدمتی و امثال آن اشتغال دارند. آیا بر بی اثری طبقه متوسط کوبا دلیلی بهتر از این میتوان یافت که نه توانست از باختن انقلابی که به نام و پشتیبانی آن انجام شده بود، پیشگیری کند و نه از دست دادنش هیچ لطمه جبران ناپذیری به کوبا زد؟
و این به کوبا منحصر نیست، در همه کشورهای توسعه نیافته به نمونه های نومید کننده ای از عدم کفایت طبقه متوسط میتوان برخورد: نه اندکی ایدئالیسم نه میلی به فداکاری، نه توانایی کمتر نالیدن و بیشتر کوشیدن، همه به دنبال بالا رفتن از نردبان اجتماعی، بهر قیمت و دست یافتن به آن سطح زندگی که در نمونه های طبقات بالاتری میتوان یافت.

1401/09/26
09:12:27
0.0 / 5
372
تگهای خبر: خرید , روزنامه , سرمایه گذاری , سرویس
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۶ بعلاوه ۲