این خلبان ایرانی آرزوی صدام را بر باد داد

این خلبان ایرانی آرزوی صدام را بر باد داد

به گزارش بلک بلاگ روز ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ سه فروند هواپیما مأموریت یافتند روی بغداد عملیاتی انجام دهند. هدف آن‏ها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و «پایگاه الرشید» یا ساختمان اجلاس در بغداد بود.



به گزارش بلک بلاگ به نقل از ایسنا، قبل از آزادسازی خرمشهر، عراق در چنین جایگاهی قرار داشت و یک سر و گردن از ما بالاتر بود و می توانست با فشارهای سیاسی، خویش را به ما تحمیل کند ولی با آزادسازی خرمشهر قضیه برعکس شد و نظام بین‏ الملل شاهد شکست نظامی – سیاسی عراق در این منطقه استراتژیک شد و این در حالی بود که عراق برگ برنده خویش را برای اعمال نظرات نامشروع در منطقه از دست داد.

در شرایطی که خرمشهر آزاد شده بود کشورهای عرب منطقه که روی صدام و ارتش آن تکیه داشتند گرفتار وحشت شدند. آمریکا و برخی کشورهای عرب سفارش کردند که در این فضا و شرایط حاکم، هرچه سریع‏تر باید آتش‏ بس برقرار شود.

در تشریح دلایل تصمیم برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد میتوان اظهار داشت که رژیم صدام که در آن شرایط از لحاظ سیاسی بسیار ضعیف شده بود، بهترین راه خروج از این بحران را برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد دانست چونکه از این طریق موفق می شد با صدور بیانیه و حربه‏ های دیگر همه چیز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهوری اسلامی ایران به پایان برساند.

از سوی دیگر، عراق بارها اعلام نموده بود که بغداد کاملاً امن است و حتی پرنده ای جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی «الدوره» در جنوب شرقی شهر بغداد از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها جلوگیری شود.

خلبان عباس دوران که بود؟

عباس دوران در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز دیده متولد شد. وی بعد از دریافت دیپلم در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد و بعد از طی دوره مقدماتی در ایران برای ادامه تحصیل و طی دوره تکمیلی به آمریکا اعزام شد و بعد از دریافت نشان و گواهینامه خلبانی به ایران بازگشت.

وقتی جنگ تحمیلی در روز ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ شروع شد در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیاتی فرماندهی پایگاه سوم شکاری (شهید نوژه) انجام وظیفه می کرد. وی در طول جنگ بیشتر از ۱۲۰ پرواز جنگی داشت.

بارها می گفت اگر هواپیما بال نداشته باشد خودم بال درآورده و بر سر دشمن فرود می آیم و هیچگاه تن به اسارت نخواهم داد.

عباس دوران هفتم آذرماه سال ۱۳۵۹ در یک عملیات متحورانه دو ناوچه نیروی دریایی عراق را در حوالی اسکله «الامیه» و «البکر» غرق کرد، درصورتیکه می گفتند و به اثبات هم رسید نیروی دریایی عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبری به نابودی کشاندند. زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد وی نخستین خلبانی بود که آمادگی خویش را جهت نبرد با صهیونیست‏ها اعلام نمود.

در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلی هر روز شعله‏ ورتر می شد و صدام رئیس دولت بعث عراق برای مانور سیاسی از برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها سخن می گفت و از مدت‏ها قبل به کمک آمریکا بغداد را به زعم خود به دژ نفوذناپذیری تبدیل نموده و تبلیغات بسیار وسیعی به راه انداخته بود تا حدی که برای سران غیرمتعهد بنزهای سفارشی‏ اش را بر روی اتوبان‏ های نوساز بغداد راه انداخت، خیلی خرج کرده بود. از یک طرف هم مدام، تبلیغ می کردند که ایران نمی تواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران برای پیشگیری از برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها، بیستم تیرماه ۱۳۶۱ مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن کند.

روز ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشتند مأموریت یافتند روی بغداد عملیاتی انجام دهند. هدف آن‏ها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و «پایگاه الرشید» یا ساختمان اجلاس در بغداد بود.

هواپیمای شماره یک: عباس دوران – منصور کاظمیان هواپیمای شماره دو: اسکندری – باقری هواپیمای شماره سه: توانگریان – خسروشاهی

ماجرای این مأموریت که خلبان عباس دوران در آن به شهادت رسید از زبان همکار و همراهش منصور کاظمیان خواندنی است:

وی می گوید: پیش از این که انجام این عملیات را به ما اعلام کنند عباس دوران به «امیدیه» رفته بود و قرار بود در صورتیکه در «عملیات رمضان» نیاز شد، پرواز کند چونکه نیروی زمینی ارتش در این عملیات احتیاج به حمایت‏ های هوانیروز داشت. در نتیجه دو روز پیش از شروع عملیات عباس دوران به ما ملحق شد و به ما توضیح دادند که به سبب حساسیت ویژه، این عملیات با سه هواپیما صورت خواهد گرفت. «هواپیمای شماره ۱ » من بودم و عباس دوران. «هواپیمای شماره ۲ » محمود اسکندری بود و ناصر باقری و «هواپیمای شماره ۳ »، توانگریان و خسروشاهی که البته قرار شده بود هواپیماهای شماره ۱ و ۲ به عمق خاک عراق و شهر بغداد بروند و علاوه بر بمباران پالایشگاه «الدوره» دیوار صوتی این شهر را هم بشکنند و هواپیمای شماره ۳ نزدیک مرز بعنوان پشتیبان و نیروی جایگزین مستقر شود تا در صورت بروز هرگونه مشکلی برای این دو هواپیما، عملیات را ادامه دهد.

ما به سمت بغداد پرواز کردیم. تقریباً ۱۵ کیلومتری بغداد بودیم که با دیوار آتش و پدافند دشمن روبه‏ رو شدیم و در همین فاصله چند گلوله به هواپیمای ما برخورد کرد. وقتی این گلوله‏ ها به هواپیمای ما برخورد کرد عباس به من اظهار داشت که چراغ موتور سمت راست روشن شده و ظاهراً موتور از کار افتاده است. به عباس گفتم چاره‏ ای نیست و باید به عملیات ادامه دهیم. چونکه در آن شرایط اگر باز می گشتیم باردیگر در دیوار آتش دشمن قرار می گرفتیم ازاین رو به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا بود ادامه مسیر دادیم و هرچند پدافند دشمن بسیار قوی بود تمام بمب‏ها را روی این پالایشگاه تخلیه کردیم.

بعد از تخلیه بمب‏ ها مسیری را ادامه دادیم که دقیقا به سمت همان هتلی ختم می شد که قرار بود کنفرانس غیرمتعهدها در آن برگزار گردد.

زمانی که ما بمب‏ ها را روی پالایشگاه الدوره می ریختیم آتش بی امان و شدید دشمن قطع نمی شد. در همان موقع بود که هواپیما مورد برخورد چند گلوله دیگر قرار گرفت و قسمت عقب آن به صورت کلی از بین رفت.

وقتی به پشت سرم نگاه کردم پالایشگاه را دیدم که در آتش می سوزد. در آن لحظه بود که دیدم قسمت دم هواپیما تا وسط کابین از بین رفته و در آتش می سوزد. دیگر حتی فرصت نشد که به عباس این قضیه را بگویم و نمی دانم چطور شد که صندلی من به بیرون پرت شد.

درست نمی دانم اما پیش از این که بخواهم به عباس بگویم که قسمت عقب هواپیما از بین رفته صندلی به بیرون پرت شده بود. نمی دانم آیا عباس بود که این کار را کرد (چون چند لحظه پیش از آن به شدت اصرار داشت که من هواپیما را ترک کنم). یا آتشی که در قسمت وسط کابین بود سبب این قضیه شده بود. در هر صورت چشمانم سیاهی رفت و دیگر هیچ چیز ندیدم. وقتی به هوش آمدم بعنوان اسیر در وزارت دفاع عراق بودم. پس از دو ماه یک سرباز عراقی که نگهبان وزارت دفاع عراق بود به من اظهار داشت که هواپیمای شما را دیدم که آتش گرفته بود، یک چتر باز شد و پس از چند ثانیه هواپیما به هتل محل برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها برخورد کرد. تازه فهمیدم عباس صندلی خودش را به بیرون پرت نکرده و بعد از برخورد هواپیما با ساختمان هتل به شهادت رسیده است.

وقتی خبر شهادت عباس دوران را شنیدم به یاد صحبت ‏های شب پیش از عملیات افتادم که به من اظهار داشت: «منصور جان اگر یک وقت هواپیما گرفتار مشکلی شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و مأموریتم را به اتمام برسانم. »

کاظمیان درباره عملیات‏ های مهمی که با عباس دوران انجام داده است، می گوید: من از سال ۱۳۶۰ که عباس دوران به همدان منتقل شده بود با او آشنا شدم و در عملیات‏ های زیادی با او شرکت کردم که مهم‏ترین آنها عملیات فتح‏ المبین، عملیات بوشهر برای بمب‏ باران اسکله‏ های «البکر و الامیه» نزدیک بندر بصره و همینطور آخرین عملیات با هدف ناامن کردن شهر بغداد و به هم زدن کنفرانس غیرمتعهدها بود.

عباس دوران بین همه معروف بود. ترس را هیچ‏گاه در وجود او ندیدم. سخت‏ ترین مأموریت‏ ها را قبول می کرد و به تنها چیزی که فکر می‏ کرد هدف بود. حتی یادم هست در عملیات بمب‏ باران اسکله های «البکر» و «الامیه» در نزدیکی بندر بصره، بنا به دلایلی قرار شد که عملیات به صورت نیمه کاره متوقف شود ولی عباس دوران قبول نکرد و عملیات را به آخر رساند. او هیچ‏گاه در کابین صحبت نمی کرد و همیشه می گفت اگر از مسیر منحرف شدم و یا حالت نامتعادلی را مشاهده کردید آن وقت علاوه بر این که به من اعلام می کنید مواظب اطراف باشید.

منصور کاظمیان همزمان با شهادت عباس دوران به اسارت درآمد و بعد از هشت سال و دو ماه اسارت، بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۹ آزاد شد و به میهن اسلامی بازگشت.

نا امن نشان دادن بغداد تنها راه پیشگیری از برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها

سرهنگ ناصر باقری دیگر همرزم عباس دوران می گوید: این عملیات از لحاظ سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران بسیار مهم بود، (هر چند که تا کنون مهجور مانده است) اگر کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد برگزار می شد صدام به مدت هشت سال ریاست آنرا به عهده می گرفت. جمهوری اسلامی ایران اعتراض شدید خویش را با تحریم کنفرانس نشان داده بود اما این امر کافی نبود و این کنفرانس نباید در بغداد برگزار می شد و ریاست آن به مدت هشت سال در دست صدام قرار می گرفت.

ایران از لحاظ سیاسی نتوانست مانع این امر شود و در نهایت متوسل به حربه نظامی شد. تنها راهی که می شد از برگزاری کنفرانس جلوگیری کرد ناامن نشان دادن شهر بغداد بود که صدام به امنیت آن خیلی افتخار می کرد. از طرفی در آن زمان (سال ۱۳۶۱ ) ایران موشک دوربرد نداشت که بغداد را مورد هدف قرار دهد برای همین قرار شد این حرکت توسط هواپیماها صورت گیرد. این عملیات در ردیف عملیات «حمله به h-۳ » قرار دارد. (۱)

پیش از انجام عملیات به ما اعلام نموده بودند که درصد خطر این عملیات بالای ۸۵ درصد است. ۶ خلبان این سه هواپیمای (F-۴) هم توسط ستاد کل انتخاب شده بودند. من با مرحوم اسکندری، شهید دوران با منصور کاظمیان و توانگریان و خسروشاهی خلبانان سه هواپیمای مذکور بودیم. در این بین من و اسکندری هر کدام ۶ بار بر فراز بغداد پرواز داشتیم ولی شهید دوران نخستین پرواز بود که بر فراز بغداد انجام می داد. باوجود این که تا آن زمان دوران دارای بیشترین پرواز عملیاتی بود.

در این عملیات، نیت، زدن شهر بغداد و مناطق مسکونی نبود بلکه قرار بود با حمله به پالایشگاه «الدوره» بغداد و کوبیدن نقاط حساس آن و شکستن دیوار صوتی، فقط یک جو روانی و ترس ایجاد نماییم. از طرفی پدافند دشمن هم خیلی قوی بود. از بدو ورود ما به خاک عراق با یک دیواره آتش روبرو شدیم که پدافند سبک آنها بوجود آورده بود. نزدیکی بامداد بود که پدافند هوایی بغداد هم ما را ردگیری کرد و ما در میان دو پدافند زمینی و هوایی قرار گرفتیم، به هر حال عملیات را ادامه دادیم و پالایشگاه را زدیم. در موقع رفتن، دوران که «لیدر»(سردسته) ما بود جلوی ما حرکت می کرد اما بعد از عملیات و موقع برگشت از سمت دیگر شهر بغداد هواپیمای من و اسکندری جلو بود و دوران و کاظمیان پشت سر ما بودند.

پدافند سبک عراق هواپیمای ما را که شماره دو بودیم زد و تنها یک گلوله در کابین خلبان منفجر شد ولی در عین حال هواپیما به حرکت خود ادامه داد و فقط سرنشینان آن که من و اسکندری بودیم زخمی شدیم. در همین حین از هواپیمای شماره یک که دوران و کاظمیان در آن بودند اطلاع دادند که هواپیما را زدند.

اسکندری به آنها گفت عیب ندارد ما را هم زده‏ اند پشت سر ما بیایید. دوران در جواب اظهار داشت: موتور شماره دو آتش گرفته و ما نمی توانیم بیاییم.

اسکندری مجدداً اظهار داشت: اگر می توانید بیایید، وگرنه بپرید بیرون. که پس از این گفت‏ وگو دیگر جوابی از آن طرف نیامد و ما بالاخره با وجود آتش سنگین پدافند دشمن برگشتیم و در همدان به زمین نشستیم. بعدها متوجه شدیم که در آن لحظه کاظمیان توسط دوران «Eject»(به بیرون پرتاب شده) و شهید دوران هم هواپیمای نیمه سوخته را به ساختمان هتل محل برگزاری کنفرانس کوبیده است.

صبح روز ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ خلبان شهید عباس دوران که در تعداد پرواز جنگی در نیروی هوایی رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود، بعد از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیما را که آتش گرفته بود به هتل محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها کوبید و با شهادت خود، کاری کرد که اجلاس سران غیرمتعهدها به سبب فقدان امنیت در بغداد برگزار نشود. پیکر پاک شهید عباس دوران به همراه ۵۷۰ شهید دیگر در روز دوم مردادماه ۱۳۸۱ به خاک میهن بازگشت.

*****************

۱- در عملیات حمله به « h_۳ » جنگنده های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با یک حمله غافلگیرکننده تعداد زیادی از هواپیماهای جنگی رژیم بعث عراق را از بین بردند. عراق این هواپیماها را برای در امان ماندن از حملات تیزپروازان نیروی هوایی ارتش به منطقه ای در نزدیکی مرز اردن منتقل کرده بود و هیچ گاه تصور نمی کرد ایران بتواند در یک منطقه دورافتاده عراق عملیاتی انجام بدهد.





منبع:

1401/04/30
11:19:05
0.0 / 5
341
تگهای خبر: جایزه , رمان , شركت
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۱ بعلاوه ۵