الهام كدخدایی مطرح كرد؛

هالبروك توقع داشت به خاطر كوزوو جایزه صلح نوبل بگیرد

هالبروك توقع داشت به خاطر كوزوو جایزه صلح نوبل بگیرد

بلك بلاگ: یك تحلیل گر سیاسی در نشست نقد كتاب گزینه ما نوشته جورج پكر اظهار داشت: ریچارد هالبروك سیاست مدار آمریكایی معتقد بود در بحث كوزوو عملكرد موفقی داشته و به همین واسطه توقع دریافت نوبل را هم داشت.



به گزارش بلک بلاگ به نقل از مهر، نشست «گفتگویی درباره اختتام قرن آمریکایی» برمبنای کتاب «گزینه ما» نوشته جورج پکر که به ریچارد هالبروک و اختتام قرن آمریکایی می پردازد، روز یکشنبه ۲۲ تیر با حضور الهام کدخدایی عضو هیأت علمی دانشگاه مطالعات جهان برگزار و به صورت زنده بوسیله فضای مجازی پخش گردید. این برنامه در ادامه سلسله نشست های کتاب محور با موضوع بررسی امکان‏پذیری مساله زوال برای امریکا قرار دارد.
الهام کدخدایی عضو هیأت علمی دانشگاه مطالعات جهان در این جلسه درباره این کتاب و شخصیت محوری آن اظهار داشت: ریچارد هالبروک از دیپلمات های شناخته شده آمریکایی بود که نقش بسیار موثر و مهمی در قرارداد دیتون و مداخله آمریکا در جنگ بوسنی و حوزه بالکان و اختتام این جنگ داشت. وی در سال های پایانی عمر خود دستیار هیلاری کلینتون در وزارت امور خارجه آمریکا بود و جورج پکر در کتاب خود با عنوان «گزینه ما: ریچارد هالبروک و اختتام قرن آمریکایی» به بهانه نوشتن زندگی نامه و کارنامه عملکرد هالبروک به بررسی سیاست خارجی آمریکا و کمرنگ شدن قدرت آن خصوصاً در دهه اول قرن بیست و یکم پرداخته است.
وی اضافه کرد: شناخت آمریکا بواسطه کتاب هایی که دراین زمینه منتشر می شود، اتفاق خوب و مثبتی است. چونکه بیوگرافی ها و واقعیت مختلفی درباره شخصیت ها و برهه های تاریخی حساس این کشور وجود دارد که در شکل گیری نگاه و سیاستگذاری ها بسیار موثر بوده و خواهد بود. بر این اساس کتاب «گزینه ما: ریچارد هالبروک و اختتام قرن آمریکایی» تمرکز بر شخصیتی دارد که می توان آنرا آینه تمام نمای آمریکا دانست. به عبارتی نویسنده در این کتاب می خواهد نقاط قوت و نقاط ضعف آمریکا را با بررسی این شخصیت به ما معرفی نماید.
این تحلیلگر سیاسی در ادامه درباره نویسنده کتاب اظهار داشت: جورج پکر عموما بعنوان منتقدی مطرح است که انتقاداتش سطحی بوده و زیاد وارد عمق نمی گردد. البته نگاه وی در این کتاب نگاه جانبدارانه ای نیست و تلاش دارد نشان دهد قصد تخریب و یا تقدیس ریچارد هالبروک را ندارد. او می کوشد نگاه واقع گرایانه ای داشته باشد و هالبروک را فردی با عظمت و نسبی و تقریبی معرفی نماید که هیچ وقت به آن قله ای که بواسطه زحماتش باید می رسید، نرسید. به عبارت دیگر روندی را که از زندگی او ارائه می دهد، می توان برای آمریکا نیز در نظر گرفت.
کدخدایی همین طور درباره دلیل پرداختن نویسنده به این شخصیت برای قیاس با واقعیت های آمریکا، اظهار داشت: دلیل انتخاب نویسنده این بوده است که هالبروک دارای شخصیتی ویژه بود؛ طوری که عنوان می کند زمانی که او وارد اتاقی می شد همه را تحت تأثیر خود قرار می داد و همچنان تا آخرین لحظات زندگی خود در بیمارستان نیز همین گونه بود. به همین تناسب آمریکایی ها معتقدند «ما ارزش های والا و جهان شمولی داریم که می توانیم آنرا به سایر کشورها صادر کنیم» و همین نگاه و قائل بودن حق تأثیرگذاری در سایر کشورها، با هالبروک تناسب پیدا می کند. بااینکه نویسنده می خواهد این شخص را بعنوان نماینده آمریکا ارائه کند، اما لزوما همه آمریکایی ها به این مساله اعتقاد ندارند.
این عضو هیأت علمی دانشگاه مطالعات جهان به تجربه هالبروک در جنگ ویتنام اشاره نمود و اظهار داشت: جنگ ویتنام یک تجربه تلخ برای هالبروک بود؛ نقطه عطفی که موجب شد بعضی از سیاستمداران سرخورده شوند و برخی نگاه صلح طلبانه پیدا کنند؛ اما نگاه هالبروک این بود که نباید اصلا این اتفاق می افتاد. در هر حال این نگاه حاکم بر سیاست آمریکا نبود. او هیچ شناخت و تصوری از ورود به جنگ ویتنام نداشت. همین اتفاق هم به سبب عدم شناخت کافی در عراق رخ داد و همین گونه اتفاقات موجب شد ظاهر مدعی آمریکا را از بین برد.
وی در ادامه درباره نقش هالد بروک در جنگ کوزوو اظهار داشت: او معتقد بود در بحث کوزوو عملکرد موفقی داشته و به همین واسطه توقع دریافت نوبل را هم داشت. در قرن آمریکایی همین دوره را می توان بعنوان دوره طلایی آمریکا بدانیم. چونکه این اقدام یک کار صلح طلبانه بود که خیلی زود توانست یک صلح پایدار را ایجاد کند. این اقدام موجب شد این مساله تثبیت شود که می توان برای ایجاد صلح، مداخله نظامی کرد. اما در اتفاقات عراق، افغانستان، پاکستان و فعالیت هایش در حوزه اروپا موفقیتی نداشت و این تجربه تکرار نشد.
کدخدایی در ادامه، تشریح مفهوم واژه «افول» که در کتاب جورج پکر به آن اشاره شده، اظهار داشت: ابتدا باید اشاره نماییم این افول یک واقعیت است؛ موضوعی که در شعار ترامپ که می گوید «بیایید آمریکای بزرگ را باردیگر درست کنیم» هم روشن است. آمریکایی ها در حال صحبت درباره گذشته از دست رفته ای هستند که هیچ یک تعریف مشخصی از آن دوره ندارند. نویسنده به صورت مفصل توضیح داده که چرا و چه طور این افول اتفاق می افتد. البته اشاره می کند که باتوجه به اختلافات داخلی آمریکا، دلیلهای مختلفی برای این افول عنوان می شود برخی مداخلات آمریکا در دنیا را دلیل این افول و برخی کمرنگ شدن نقش آمریکا در دنیا را دلیل آن می دانند.
این تحلیلگر سیاسی اظهار داشت: منظور از افول در این مباحث به معنای فروپاشی و یا محو شدن از صفحه روزگار نیست. نویسنده در کتاب پیشین خود که آنرا می توان به مدلول افول ترجمه کرد عنوان کرده که آمریکا همیشه از این افول ها داشته و اغلب این مساله موجب تقویت آمریکا شده است. یعنی در نهایت آمریکایی ها این امیدواری را دارند که باز به روزهای اوج خود بازگردند. به همین دلیل من این کتاب و این نگاه را در رده مباحث برتری گرایی در آمریکا می بینم.
وی در آخر درباره نگاه آمریکا به اسلام و ایران اظهار داشت: بطور کلی از ۱۱ سپتامبر بطور علنی و قوی اسلام به اشکال مختلف و عناوین مختلف، به «دیگری» آمریکا تبدیل شد و به شکلی قوی در گفتمان آمریکایی و رسانه ای عنوان شد، اما واقعیت هایی که در عراق و افغانستان با آن رو به رو شدند ورق را برگرداند. بااینکه از سال ۱۹۷۰ موضوع «ایران» برای آنها مطرح بوده، اما در ادامه به مرور زمان موضوع «ایران» برای آنها اوج گرفت و پروژه های ایران هراسی کلید خورد و حتی در سطح دانشگاهی و ادبیات سیاسی، تحلیل های بسیاری ارائه شد که ایران و دنیای اسلام را بعنوان دیگری مطرح نمودند.


منبع:

1399/04/24
14:00:26
5.0 / 5
2063
تگهای خبر: برنامه , جایزه , رسانه , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۴